کارکردهای مدیریت

همدلی و همدردی

همدلی (empathy) به معنی توانایی درک احساسات دیگران و همراهی با آنهاست. افراد همدل می‌توانند بدون قضاوت‌کردن به حرف‌های دیگران گوش بدهند و آنها را درک کنند. برای افراد همدل اهمیتی ندارد که در گذشته احساسات مثبت یا منفی طرف مقابلشان را تجربه کرده‌اند یا نه. آنها می‌توانند با مخاطبشان همراه باشند، حتی اگر قبلا احساسات مشابهی را تجربه نکرده باشند.

ویژگی‌های همدلی

درک آنچه دیگران می‌گویند یا حس می‌کنند؛

گوش‌دادن فعال به صحبت‌های دیگران؛

قضاوت‌نکردن دیگران؛

دقت به نشانه‌های جزئی؛

توجه به علائم رفتاری و زبان بدن که احساسات درونی فرد را نشان می‌دهند؛

توانایی درک و کشف نظرات دیگران؛

تصدیق احساسات دیگران و همراهی با آنها.

همدردی چیست؟

با بررسی مفهوم همدردی (sympathy)، متوجه تفاوت همدردی و همدلی می‌شویم. همدردی یعنی احساس تأسف، ترحم یا پشیمانی برای طرف مقابل بدون اینکه درک کاملی از احساسات او داشته باشید. افرادی که همدردی را جایگزین همدلی می‌کنند وقتی متوجه می‌شوند حال طرف مقابل خوب نیست، برایش ناراحت می‌شوند اما درک نمی‌کنند که واقعا چه احساسی دارد.

افراد همدرد از دیدگاه خودشان وضعیت طرف مقابل را بررسی می‌کنند و به همین دلیل درکی سطحی از احساس واقعی فرد به دست می‌آورند. اگر خودشان قبلا این احساسات را تجربه کرده باشند، کمی بهتر مخاطبشان را درک می‌کنند و در غیر این صورت، درکشان کاملا سطحی می‌شود.

این افراد به‌جای گوش‌دادن به مخاطب، می‌خواهند راهکار بدهند و او را نصیحت کنند. مثلا وقتی فرد درباره شکستی صحبت می‌کند که به او آسیب زده است، می‌گویند: «من که بهت گفته بودم این‌طور می‌شه.» این افراد معمولا طرف مقابلشان را قضاوت می‌کنند و می‌خواهند به او بگویند باید چه کند.

ویژگی‌های همدردی

نظردادن درباره احساسات دیگران؛

ارائه مشاوره و نصیحت به طرف مقابل، حتی اگر او در آن لحظه برای شنیدن نصیحت آماده نباشد؛

قضاوت‌کردن؛

بررسی سطحی قضیه و بی‌توجهی به عمق احساسات مخاطب؛

درک دیگران فقط از دیدگاه خود؛

نادیده‌گرفتن و سرکوب‌کردن احساسات خود.

تفاوت همدردی و همدلی چیست؟

همدردی مهارت نیست و نیازی به یادگیری ندارد. ما انسان‌ها ذاتا و به‌خاطر محیطی که در آن بزرگ شده‌ایم، عادت داریم دیگران را قضاوت کنیم و درک سطحی از موقعیت‌های مختلف داشته باشیم. همدردی هیچ‌وقت رابطه سالم و عمیق‌ نمی‌سازد، زیرا به شما اجازه نمی‌دهد از دیدگاه دوستانتان به موقعیت‌ آنها نگاه کنید و احساسات واقعی آنها را بفهمید. شما همیشه از دید خودتان قضیه را می‌بینید و آنها را قضاوت می‌کنید، چون تصور می‌کنید اگر شما در چنین موقعیتی بودید، واکنش بهتری نشان می‌دادید.

همدلی مهارت است و نیاز به یادگیری و تمرین دارد. برای تمرین این مهارت لازم است بدانید تفاوت همدردی و همدلی چیست و چطور می‌توانید فردی همدل باشید. افراد همدل خودشان را جای دیگران قرار می‌دهند. در نتیجه هم می‌توانند احساسات واقعی آنها را درک کنند و هم متوجه می‌شوند که طرف مقابل اکنون به چه چیزی نیاز دارد و آن را تأمین می‌کنند. آنها به فکر درست یا غلط‌بودن واکنش مخاطبشان نیستند و فقط می‌خواهند آنها را بفهمند و حالشان را بهتر کنند.

همدلی (empathy) و همدردی (sympathy) در پسوند «pathy» مشترک هستند. این پسوند از واژه یونانی «پاتوس» گرفته شده که هم به معنی «احساس» است و هم «رنج‌کشیدن». می‌توان گفت تنها وجه اشتراک این مفاهیم ارتباط جفتشان با احساسات است. البته نوع احساساتی که در هرکدام تجربه می‌شود هم با دیگری متفاوت است.

مثال درباره تفاوت همدردی و همدلی

برای درک بهتر مفهوم همدردی و همدلی مثالی درباره موقعیتی خاص ارائه می‌دهیم و تفاوت واکنش‌های فرد همدل با فرد همدرد را مقایسه می‌کنیم. تصور کنید در محل کار رئیس شما را توبیخ کرده است و اکنون ناراحت، عصبی و ناامید نزد همکارانتان برگشته‌اید.

۱. واکنش با همدردی

یکی از همکارانتان با احساس همدردی نزد شما می‌آید و می‌گوید برای شما متأسف است، اما تقصیر خودتان بوده که این اتفاق افتاده و او قبلا در این باره به شما هشدار داده بوده.

همکاری که حس همدردی داشته باشد شرایط شما را از دیدگاه خودش بررسی می‌کند. او حتی این حق را به شما نمی‌دهد که ناراحت باشید، زیرا به‌نظرش همین که اخراج نشده‌اید کافی است و باید خدا را شکر کنید. حتی اگر حق با همکار همدردتان باشد هم اصلا در آن موقعیت دلتان نمی‌خواهد این حرف‌ها را بشنوید!

۲. واکنش با همدلی

همکار دیگری را تصور کنید که با همدلی کنار شما می‌آید و سعی می‌کند احساستان را درک کند و دنبال راهی برای بهترشدن حال شما می‌گردد. حضور همکار همدل برایتان قوت قلب است و احساس خوبی از همدلی‌اش می‌گیرید، حتی اگر کار خاصی برایتان انجام ندهد.

فرد همدل می‌گوید: «ممنون که با من درباره این موضوع صحبت کردی. من کنارت هستم و اگر کاری از دستم بربیاد، دریغ نمی‌کنم.» چنین فردی نمی‌خواهد ناراحتی شما را از بین ببرد یا بگوید حق ندارید ناراحت باشید. او فقط تلاش می‌کوشد احساسات شما را درک و با شما ارتباط برقرار کند. برای برقراری چنین ارتباط عمیقی معمولا نیازی به صحبت نیست و کارهای دیگری مثل گرفتن دست و فشردن صمیمانه آن بیشتر کمک می‌کند.

تفاوت همدردی و همدلی با ترحم چیست؟

ترحم بیش از اینکه احساس باشد، نوعی دیدگاه و طرز فکر است. افرادی که به شخصی دیگر ترحم دارند، می‌خواهند از آن فرد مراقبت کنند. آنها تصور می‌کنند عزیزانشان آسیب‌پذیر هستند و باید از آنها در برابر آسیب‌های جسمی و روحی محافظت کنند. این موضوع زندگی خودشان و دیگران را دچار مشکل می‌کند، زیرا ممکن است در راستای نیتی که برای مراقبت دارند، با حساسیت بیش از اندازه اقدامات مخربی مانند کنترلگری انجام دهند و آزادی آنها را بگیرند.

کلام آخر

در این مقاله تفاوت امپاتی و سیمپاتی را بررسی کردیم. همدلی مهارتی است که در روابط شخصی و کاری اهمیت بسیاری دارد و باید تمرین شود. همدردی احساسی منفی و مخرب نیست، اما چون به قضاوت دیگران و نصیحت‌کردن آنها منتهی می‌شود، باید آن را کنترل کرد. همدردی نشان می‌دهد شما قلب مهربانی دارید و نمی‌خواهید اطرافیانتان احساس ناراحتی داشته باشند. بنابراین با کمی تمرین و شناخت تفاوت همدردی و همدلی می‌توانید حس همدردی خود را به همدلی تبدیل کنید. منبع:www.chetor.com

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۲ ، ۱۱:۱۴
حسین حیدری تبار(استرون)

اولویت نگاهت به ........ باشد تا به ......... (11)

298 اولویت نگاهت به از اصل نیافتادن باشد تا به از اسب افتادن

299 اولویت نگاهت(و تمرکزت) به نیمه ی پر لیوان و داشته هایت باشد تا به دیدن یا ندیدن نیمه خالی لیوان و نداشته هایت

300 اولویت نگاهت به فقر باشد تا به فقیر

301 اولویت نگاهت به سرمایه گذاری مولد باشد تا به پول

302 اولویت نگاهت به خلاقیت و نوآوری، سازماندهی فعال، ترغیب، هم آفرینی و خودکنترلی باشد تا به برنامه ریزی، سازماندهی، فرماندهی و رهبری، و هماهنگی و کنترل

303 اولویت نگاهت به برنامه ریزی باشد تا به برنامه

304 اولویت نگاهت به پی گیری آرزوهای جدید و ایجاد تعهد به پی جویی آنها تا به فرماندهی مستقیم

305 اولویت نگاهت به اجام دادن کاری باشد که لازم است تا به کاری که دلتان می خواهد

306 اولویت نگاهت به مدیریت زمان باشد تا به مدیریت افراد و بودجه

307 اولویت نگاهت به تکرار منظم انجام دادن کارهای کوچک، صحیح و روزمره باشد تا به انجام دادن کارهای بزرگ

308 اولویت نگاهت به افرد بخار آبی یا داری درون مایه(انرژی بخار آب شش برابر آب جوش اما بی سر و صدا چون اسکناس درشت در جیب) باشد تا به افرد آب جوشی یا کم مایه(انرژی آب جوش یک ششم بخار آب است اما پر سر و صدا چون سکه های خرد در جیب)

309 اولویت نگاهت به قدرت شخصی باشد تا به قدرت جایگاه سازمانی

310 اولویت نگاهت به مجاب ساختن کارمندان به ساخت چشم انداز و استراتژی باشد تا آن را به خوردشان دهید(چون اولی تعهد ایجاد می کند و دومی تبعیت)

311 اواویت نگاهت به کارکنانی باشد که رفتار شهروندی سازمانی(سندرم سرباز خوب) دارند تا به آنهایی که نقش«هنرپیشه خوب» را بازی می کنند

312 اولویت نگاهت در کلام و نوشتار به اختصار باشد تا به اقتصار

313 اولویت نگاهت در رفتار با دیگران چون دلفین ها(همکاری) باشد تا شباهت به ماهی کپور(قربانی دیگران بودن) یا کوسه ماهی(دیگران قربانی خویش کردن)

314 اولویت نگاهت به بکارگیری مدیران درون سازمانی باشد تا برون سازمانی

315 اولویت نگاهت به پرداختن به عقاید باشد(انسان های بزرگ) تا به وقایع(انسان های متوسط) یا پشت سر دیگران حرف زدن(انسان های کوچک)

316 اولویت نگاهت به توجه به درد دیگران باشد(انسان های بزرگ) تا به درد خود(انسان های متوسط) یا بی درد باشید(انسان های کوچک)

317 اولویت نگاهت به توجه به عظمت دیگران باشد(انسان های بزرگ) تا به عظمت خود(انسان های متوسط) یا عظمت خود را در تحقیر دیگران ببینید(انسان های کوچک)

318 اولویت نگاهت به کسب حکمت باشد(انسان های بزرگ) تا به کسب دانش(انسان های متوسط) یا فقط به دنبال کسب پول باشید(انسان های کوچک)

319 اولویت نگاهت به طرح پرسش های بی پاسخ باشد(انسان های بزرگ) تا پرسش هایی که پاسخ دارند(انسان های متوسط) یا بپندارید که پاسخ های همه ی پرسش ها را می دانید(انسان های کوچک)

320 اولویت نگاهت به خلق مسئله باشد(انسان های بزرگ) تا به دنبال حل مسئله(انسان های متوسط) یا مسئله نداشته باشید(انسان های کوچک)

321 اولویت نگاهت در تنبیه؛ اصلاح رفتار با صبر و حوصله باشد تا ارضای نیاز خویش(سندرم عطش مجازات)

322 اولویت نگاهت در تعدیل نیرو شغل باشد تا افراد(یعنی کارها را تعدیل کنید و هر مسوولیت و وظیفه ای را که در راستای مسیر استراتژیک شرکت نیست، کنار بگذارید و تنها افرادی را نگه دارید که کار آنها به بقای شرکت کمک می کند)

323 اولویت نگاهت به داشتن ایمان باشد تا به داشتن اعتقاد

324 اولویت نگاهت به افراد متفکر باشد تا به افراد معتقد

325 اولویت نگاهت به بازاردانی(توجه به سبد مشتریان) باشد تا به بازاریابی(سبد محصولات)

326 اولویت نگاهت به درک باشد تا به مدرک

327 اولویت نگاهت به دست گیری باشد تا به دستگیری

328 اولویت نگاهت به حکم(به فتح حاء و کاف) بودن(جز به صواب حکم ندادن) باشد تا به حاکم بودن(به غیر صواب هم حکم می دهد)

329 اولویت نگاهت به تدبیر باشد تا به تقدیر

330 اولویت نگاهت به راجح باشد نه به مرجوح

331 اولویت نگاهت به حراست(حفاظت مستمر) باشد تا به حفاظت(نبود استمرار)

332 اولویت نگاهت به سیستم خوب(نظارت و خودکنترلی) باشد تا به انسان خوب(چون سیستم خوب می تواند انسان بد را کنترل کند اما سیستم بد می تواند انسان خوب را دچار لغزش کند)

333 اولویت نگاهت به فاضل باشد تا به مفضول

334 اولویت نگاهت به سیستم(پروسه هایی که به نتایج منجر می شوند) باشد تا به اهداف(اهداف به نتایجی مربوط می شوند که خواهان دستیابی به آنها هستیم)

335 اولویت نگاهت(در تغییر عادت ها) به تغییر سیستم باورها(هویت، شخصیت) باشد تا تغییر سیستم اقدامات(نتایج و پروسه ها)

336 اولویت نگاهت به کتابخوان شدن باشد تا به خواندن یک کتاب

337 اولویت نگاهت به کسب عادت های مثبت باشد تا به تجربه های خوب

338 اولویت نگاهت به ویرایش باورهایت باشد تا تعصب نسبت به آنها

339 اولویت نگاهت به جایگاه مدیریت باشد نه جا مدیری

340 اولویت نگاهت به تیم سازی باشد نه باند بازی

341 اولویت نگاهت به نادانی فردا باشد نه دانایی امروز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۰۹
حسین حیدری تبار(استرون)

تفاوت نیاز با انگیزه چیست؟

نیاز و انگیزه دو مفهوم متفاوت هستند:

  1. نیاز: نیازها به وضعیت‌هایی اشاره دارند که فرد برای بقا و رشد خود نیازمند آن‌هاست. نیازها معمولاً به دو دسته تقسیم می‌شوند: نیازهای فیزیولوژیک (مانند غذا، آب، خواب) و نیازهای روان‌شناسانه (مانند عشق، تعلق، احترام). نیازهای فرد با تأثیرات جسمانی و روحانی در زندگی او مرتبط هستند.
  2. انگیزه: انگیزه به عامل‌های درون چرخش کارکردهای رفتار و عملکردهای فرد اشاره دارد. این عامل‌ها ممکن است شامل خصوصیات شخصیتی، هدف‌گذاری، علاقات شخصی، پاداش‌دهی و تحسین شود. به طور کلّی، این عامل‌های درون چرخش کارکردهای فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهند و او را به انجام کارها و رسیدن به هدف‌های خود تشویق می‌کنند.

به طور خلاصه، نیازها به وضعیت‌هایی اشاره دارند که فرد برای بقا و رشد خود نیازمند آن‌هاست، در حالی که انگیزه به عامل‌های درون چرخش کارکردهای فرد اشاره دارد که او را به انجام کار و رسیدن به هدف تشویق می‌کند.منبع: هوش مصنوعی جی پی تی فارسی

______________________________________________________________________

تفاوت بین نیاز و انگیزه در ماهیت و تأثیر آنها بر رفتار نهفته است.

  1. نیاز: نیاز به یک احتیاج یا ضرورت اساسی اشاره دارد که برای بقا، رفاه یا برآورده شدن ضروری است.  حالتی از فقدان چیزی ضروری یا مطلوب است.  نیازها می توانند فیزیولوژیکی (مانند غذا، آب، سرپناه) یا روانی (مانند عشق، تعلق، عزت نفس) باشند. نیازها برای همه افراد ذاتی و جهانی هستند.
  2. انگیزه: انگیزه به عوامل درونی یا بیرونی اطلاق می شود که رفتار فرد را به سمت دستیابی به هدف یا ارضای نیاز سوق می دهد. دلیل اعمال، تلاش و پشتکار یک فرد برای انجام کاری است. انگیزه می تواند درونی باشد (برخاسته از درون خود) یا بیرونی (ناشی از پاداش ها یا پیامدهای بیرونی).

به طور خلاصه، نیازها ضرورت های اساسی هستند که افراد به دنبال برآوردن آن هستند، در حالی که انگیزه نیروی محرکه ای است که افراد را وادار می کند تا برای ارضای آن نیازها اقدام کنند. منبع: هوش مصنوعی جی پی تی انگلیسی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۴۶
حسین حیدری تبار(استرون)

تفاوت بین meritocracy و aristocracy

تفاوت بین meritocracy و aristocracy در سیستم انتخاب و حکومت است.

Meritocracy یک سیستم است که بر اساس شایستگی و توانایی فرد در جامعه، مقامات و موقعیت‌های قدرت را تعیین می‌کند. در یک meritocracy، افراد بر اساس دانش، مهارت‌ها و عملکرد خود به مقامات رسیدگی می‌کنند. به عبارت دیگر، در یک meritocracy، قدرت به افراد با توانایی بالا و شایستگی بالا داده می‌شود.

Aristocracy به عنوان یک ساختار حکومت، قدرت را به نسل‌های خانوادگی خاص منتقل می‌کند. در چنین ساختار حکومتی، قدرت و ثروت به نسل‌های خانوادگی خاص منعطف است و از طبقات بالاتر به نسل‌های پائین‌تر منتقل می‌شود. در aristocracy، حق تصمیم‌گیری و قدرت سپرده شده است که باعث تأثیر زائد و ناعادلانه بر جامعه می‌شود.

بنابراین، تفاوت اصلی بین meritocracy و aristocracy در اساس انتخاب و حکومت است. در meritocracy، افراد بر اساس شایستگی و توانایی خود به مقامات رسیدگی می‌کنند، در حالی که در aristocracy، قدرت به نسل‌های خانوادگی خاص منتقل می‌شود.(منبع: هوش مصنوعی chatgpt)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۰۶
حسین حیدری تبار(استرون)

تفاوت ارزیابی با ارزش یابی

ارزیابی(Apprisal) یعنی اینکه عملکرد فرد یا یک گروه را اندازه گرفته و با خودش مقایسه کنیم.

ارزش یابی(Evaluation) یعنی اینکه عملکرد فرد را ارزیابی می کنیم ولی بعد آن را با دیگران مقایسه کنیم.

پس اول باید ارزیابی اتفاق بیافتد بعد ارزش یابی، در واقع ارزیابی مقدمه ارزش یابی است.(منبع: تئوری های مدیریت غلامعلی طبرسا)

تفاوت ارزیابی با ارزش یابی

تفاوت اصلی بین ارزیابی و ارزش‌یابی در روش و هدف استفاده از آنها است.

ارزیابی به معنای بررسی و ارزش‌گذاری عملکرد، کارایی یا کیفیت چیزی است. در این روش، معمولاً ملاک‌های مشخص و قابل اندازه‌گیری تعریف می‌شود تا بتوان عملکرد چیز مورد نظر را با استفاده از آنها سنجید. به عبارت دقیق‌تر، در ارزیابی، عملکرد چیز مورد نظر با استفاده از پارامترهای قابل سنجش و قابل تحلیل به صورت کمّ و کسّ پاسخ داده می شود.

اما در ارزش‌یابی، هدف بیان کیفیت یک چیز یا شخص است. در واقع، در حالاتی که نمی توان پارامتر ها را به صورت کمّ و کسّ سنجید (به عنوان مثال: خلاقیت یک هنرمند) یا وقتی که ملاک های کمّ و کسّ قابل تعریف نیستند (به عنوان مثال: ارزش یک اثر هنری)، از ارزش‌یابی استفاده می‌شود. در این روش، به جای استفاده از پارامترهای قابل سنجش، بیانگران کیفیت چیز مورد نظر به صورت کلامی و توصیفی است.

به طور خلاصه، ارزیابی براساس پارامترهای قابل سنجش و قابل تحلیل صورت می‌گیرد، در حالی که ارزش‌یابی براساس بیانگران کیفیت چیز مورد نظر صورت می گیرد.(منبع: هوش مصنوعی chatgpt)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۰۱
حسین حیدری تبار(استرون)

جامعه از نظر صنعتی

 جامعه از نظر صنعتی : 1) پیش صنعتی   2)صنعتی    3) فرا صنعتی

پیش صنعتی : 1) شکار  2) پالیزی  3) کشاورزی         

(( نخستین جامعه : جامعه شکار بود ))

پیش صنعتی از دیدگا ه ِلنسکی :

ویژگیهای جامعه شکار     

1- بر آوردن نیاز های اولیه از طریق طبیعت

2- سطح تکنولوژی بسیار پایین و ناچیز

3- گروههای کوچک و بسیار پراکنده و وابسطه به هم

4- نابرابری بین افراد جامعه کم بود

5- تفکیک اجتماعی بر اساس ویژگیهایی چون ( جنس  , سن , .... )  

ویژگیهای جامعه پالیزی

1- نوع کشاورزی سبک ( کشت بعضی دانه ها و محصولات کشاورزی )

2- تاکید بر تولید ابزار و لوازم خانگی

3- سطح تکنولوژی پایین بود

4- به مرور در جامعه پالیز کار ارزش اجتماعی یا مازاد تولید به وجود آمد

5- ارزش مازاد اجتماعی باعث ایجاد تخصص در وظایف شد 

* ارزش مازاداجتماعی : تامین نیاز های افراد دیگر علاوه بر نیازهای شخصی 

 ویژگیهای جامه کشاورزی

1- نو آوری در زمینه محصولات کشاورزی

2- سکونت های دائمی به وجود آمد

3- تقسیم کار بیشتر شد و تفسیم کار به وجود آمد

4- مشاغل جدید بوجود آمد ( نعل بندی , ....)

 

        جوامع صنعتی

جوامع صنعتی : جوامع صنعتی جوامعی است که اساساٌ بر مکانیزاسیون تولید کالاهای اقتصادی و خدمات متکی است

* مکانیزم : روشی برای انجام دادن هدف

ویژگیهای جامه صنعتی از دیدگاه آبرکرومبی

1- پیدایش دولت های ملی    2- اقتصاد مبتنی بر تولید     3- تولیدات ماشینی     4- شهر نشین شدن جوامع    5- بالا رفتن سطح سواد  6- کاهش نسبی جمعیت کارکنان در بخش کشاورزی   7- کاربردی شدن علوم ظهور نهادهای سیاسی    9- وجود دو نظام سیاسی ( سرمایه دار و  سوسیالیسم )

* شروع جوامع صنعتی باظهور انقلاب صنعتی در انگلستان به وجود آمد

دلایل انقلاب صنعتی : 1- نزدیکی به ذخایر عظیم زغال سنگ ( منابع ) 2- حمل ونقل 3- کارکنان ( نیروی کار رایگان ) 4- بازار های جهانی 

  (( مهم ترین تغییر که باعث به وجود آمدن انقلاب صنعتی شد دگرگونی در روشها بود ))

تاثیرات انقلاب صنعتی :

1- انقلاب صنعتی باعث دگرگونی در نهادهای سیاسی شد 2- ماسینی جایگزین کار دستی شد 3- باعث اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی شد 4-روند شهر نشینی افزایش یافت  5- کاردرکارخانه جایگزین کار در مزرعه شد 6- تقسیم کار افزایش یافت و نیازبه تخصص افزایش یافت 7-کارکرد و شکل خانواده را دگرگون کرد

 اصول اخلاقی :

اصول اخلاقی از دیدگاه ویلدورانت

1- تغییر در خلوق وخوی بشر 2- به تاخیر افتادن بلوغ اقتصادی و رشد ذهنی 3- ماشینی شدن زندگی انسان 4- تعغییر در ماهیت وظایف خانواده و زنان  5- مد زدگی و عوام زدگی  مصرف گرایی گرایش به گذراندن زمان در حال  6- گسترش بیماریهای روحی و روانی

نظامهای اقتصادی جامه صنعتی :

1- سرمایه داری (کاپیتالیزم ) 2- سوسیالیسم 3- ترکیبی از هردو ( کاپیتالیزم و سوسیالیسم )

سرمایه داری : نظامی اقتصادی است که در آن وسایل تولید بیشتر در دست بخش خصوصی است و انگیزه فعالیت انباشت سرمایه و حد اکثر رساندن سوداست

اشکال سرمایه داری از نظر محدوده فعالیت :

1- اقتصاد آزاد : اقتصادی که مردم می توانند با حد اقل مداخله دولت در امور اقتصادی آزادانه با دیگران رقابت کنند ( آدام اسمیت ) این حق برای تجارت محفوظ است که خود را تنظیم کند و اساساَ بدون ترس از نظارت دولت عمل کند

2- سرمایه داری مبتنی بر تنظیم روابط اقتصادی توسط دولت اگر محدودیتی در کار نباشد شرکت های تجاری ممکن است در پی کسب سود  بیشتر مصرف کنندگان را فریب دهند یا سلامتی کارکنان خود را به خطر اندازند و یا بر ضد قوانین حقوقی و طبیعی فعالیت کنند از این رو دولت ها در کشور های سرمایه داری غالبا در مسائل اقتصادی دخالت می کند و قوانینی در این مورد وضع و اجرا می کنند.

برخی از انتقادات وارده بر نظام سرمایه داری :

1- توزیع ناکار آمد و نا آدلانه پول وقدرت  2- گرایش به انحصار طلبی در بازار  3- استثمار ( بهره کشی ) فرهنگی و اقتصادی   4- ظهور پدیدهایی از قبیل نا برابری بیکاری بی ثباتی اقتصادی تورم

عنوان کتاب کا له تسکی : سرمایه داری 4 : تولید یک اقتصاد جدید

چهار نوع سرمایه داری از دیدگاه کاله تسکی :

1- نوع اول : از اولین جنگ جهانی شروع شد باعث جدایی سیاست مداران و کارشناسان و فعالان اقتصادی از یکدیگر و سیاستمداران در اقتصاد دخالت نکردند .

2- نوع دوم : مقامات و رهبران سیاسی همه کاره اقتصاد شدند که در آن زمان با شکستهای زیادی روبرو شد ( رکود اقتصادی )

3- نوع سوم :بر محور بازار استوار گردید ( واگذاری به بازار )

4- نوع چهارم : حرکت به سوی نوعی تعادل در سیاستهای  اقتصادی وسیاسی وافزایش سهم اشخاص در سرمایه ها

چالشهای سرمایه داری از دیدگاه برونر ( زوال تمدن سرمایه داری )

1- کرایش سرمایه داری به هرج و مرج همگانی که باعث دخالت دولت می شود  2- گرایش به هرج و مرج در حوضه های خاص  

2- خطر از بین رفتن منابع طبیعی

تعریف و نقش کارتل ها در نظام سرمایه داری :

کارتل : اتحادیه شرکت های تجاری و صنعتی برای نظارت بر بازده قیمت کالاها و مانند اینها

کارتل ها به دلیل دخالت در سرنوشت ملت ها و دولت ها نقش مهمی در سرنوشت فعلی جهان دارند مشکلات ناشی از رقابت بر سر تسخیر و اداره بازار باعث شد که صاحبان شرکتها به این نتیجه با یکدیگر تن به توافقهاو قراردادهای بدهند

آنها بر طبق قراردادهایی میان خود جهان را به سه بخش تقسیم کردند . 

1- سرزمین های انحصاری ( حوزهای نفوض اقتصادی ) 2- سرزمین های غیر انحصاری ( مشترک ) 3- سرزمین های خارج از حیطه عمل قرارداد ها ( خنثی )

دامپینگ ( بازارشکنی ) : ریختن اجناس مرغوب با قیمت مصنوعی بسیار ارزان در بازار

 

                                          میثم عبداللهی  «مدیریت صنعتی »

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۲ ، ۰۹:۵۴
حسین حیدری تبار(استرون)

?What is the definition and difference between confederation and federation

Confederation and federation are two forms of government that involve the sharing of power between different levels of government. The main difference between the two is the degree of centralization and autonomy that each level of government has.

A confederation is a loose association of states or regions that come together for a common purpose, such as defense or trade. In a confederation, each member state retains its sovereignty and independence, and the central government has limited powers. The central government is usually responsible for coordinating common policies and resolving disputes between member states, but it does not have the power to make laws or enforce them.

A federation, on the other hand, is a more centralized form of government in which power is shared between a central government and regional governments. In a federation, the central government has more authority than in a confederation, but it still shares power with regional governments. The regional governments have some autonomy to make their own laws and policies within their jurisdiction, but they are subject to the authority of the central government.

In summary, while both confederations and federations involve sharing power between different levels of government, confederations are more decentralized with member states retaining sovereignty while federations are more centralized with regional governments having some autonomy but subject to the authority of the central government.

تعریف و تفاوت کنفدراسیون با فدراسیون چیست؟

کنفدراسیون و فدراسیون دو شکل از حکومت هستند که شامل تقسیم قدرت بین سطوح مختلف دولت است. تفاوت اصلی این دو در میزان تمرکز و خودمختاری است که هر سطح از دولت دارد.

کنفدراسیون یک انجمن غیرمتمرکز(Loose) از ایالت ها یا مناطقی است که برای یک هدف مشترک، مانند دفاع یا تجارت گرد هم می آیند. در یک کنفدراسیون، هر کشور عضو، حاکمیت و استقلال خود را حفظ می کند و دولت مرکزی دارای اختیارات محدودی است. دولت مرکزی معمولاً مسئول هماهنگی سیاست های مشترک و حل و فصل اختلافات بین کشورهای عضو است، اما قدرت وضع قوانین یا اجرای آنها را ندارد.

از سوی دیگر، فدراسیون شکل متمرکزتری از حکومت است که در آن قدرت بین یک دولت مرکزی و دولت های منطقه ای تقسیم می شود. در یک فدراسیون، دولت مرکزی اختیارات بیشتری نسبت به یک کنفدراسیون دارد، اما همچنان قدرت را با دولت های منطقه ای تقسیم می کند. دولت های منطقه ای تا حدی استقلال دارند تا قوانین و سیاست های خود را در محدوده صلاحیت خود وضع کنند، اما تابع اختیارات دولت مرکزی هستند.

به طور خلاصه، در حالی که هم کنفدراسیون ها و هم فدراسیون ها شامل تقسیم قدرت بین سطوح مختلف دولت هستند، کنفدراسیون ها غیرمتمرکزتر هستند و کشورهای عضو ؛ حاکمیت خود را حفظ می کنند در حالی که فدراسیون ها متمرکزتر هستند و دولت های منطقه ای دارای خودمختاری هستند اما تابع اختیارات دولت مرکزی هستند.

منبع: چت جی پی تی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۱۳
حسین حیدری تبار(استرون)

چه فرقی بین مسئله و مشکل وجود دارد؟

      تفاوت اصلی بین مسئله و مشکل این است که یک مسئله، موضوع یا مبحثی است که نیاز به پرداختن یا بحث دارد، در حالی که مشکل، موقعیت یا شرایطی است که باید حل یا تصمیم گیری شود. یک مسئله ممکن است لزوماً پیامدهای منفی نداشته باشد، در حالی که یک مشکل معمولاً به نوعی سختی یا چالش دلالت دارد. علاوه بر این، یک مساله ممکن است ذهنی تر و قابل تفسیر باشد، در حالی که یک مشکل تمایل بیشتری به عینی و ملموس تر دارد.

منبع: چت جی پی تی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۶
حسین حیدری تبار(استرون)

15 واقعیت شگفت انگیز در مورد سیستم آموزشی فنلاند

منتشر شده توسط SchoolAdvisor  24 مارس 2021

      فنلاند اخیراً توسط گزارش شادی جهانی سازمان ملل متحد برای چهارمین بار متوالی به عنوان شادترین کشور جهان انتخاب شد. یکی از جذابیت های فنلاند سیستم آموزشی آنهاست. سیستم آموزشی غیرمتعارف آن به سادگی با مخالفت با مدل متمرکز مبتنی بر ارزیابی که بسیاری از کشورها از آن استفاده می کنند، یکی از بهترین ها در جهان است.

در اینجا 15 حقیقتی که احتمالاً درباره سیستم آموزشی فنلاند نمی دانستید آورده شده است.

1 . بچه ها تا 7 سالگی مدرسه را شروع نمی کنند.

     کودکان تنها در سن 7 سالگی باید به مدرسه بروند، اگرچه امکان حضور در پیش دبستانی وجود دارد. سیستم آموزشی فنلاند با دادن آزادی یادگیری فراتر از برنامه درسی رسمی در سنین پایین، کودکان را تشویق به خلاقیت و تدبیر می کند.

2 . برخلاف سایر سیستم ها، دانش آموزان فنلاندی فقط باید در سن 16 سالگی در یک امتحان متمرکز شرکت کنند.   

       دانش‌آموزان در امتحانی شرکت می‌کنند که به عنوان آزمون کارشناسی ارشد فنلاند شناخته می‌شود تا واجد شرایط ورود به دانشگاه شوند. اما در طول 9 سال تحصیل اجباری آنها (بله، درست خواندید، فقط 9 سال!)، آنها تحت فشار یک سیستم مبتنی بر آزمون نیستند. تکالیف کمی هم وجود دارد!

3. همه بچه ها صرف نظر از توانایی، در یک کلاس درس آموزش داده می شوند.

     برای اطمینان از اینکه کودکان دارای ناتوانی های یادگیری یا رفتاری که در حال کوشش هستند عقب نمانند، مدارس وسایل کمک آموزشی را به کار می گیرند که یک سال بیشتر آموزش ببینند تا تلاش های معلم را تکمیل کنند.

4. کودکان در فنلاند در شش سال اول تحصیل به هیچ وجه مورد سنجش(امتحان) قرار نمی گیرند.

     در حالی که دانش آموزان سایر کشورها در هر ترم مدرسه برای کسب امتیاز در امتحانات تلاش می کنند، فنلاندی ها از فشار امتحان رها هستند. دلیلش این است که امتحانات و تست ها تا زمانی که دانش آموزان در سنین نوجوانی خود قرار نگیرند مورد سنجش قرار داده نمی شوند.

5. دولت برای یادگیری بچه ها کمک هزینه می دهد.

    بله، ما می دانیم. احمقانه به نظر می رسد، درست است؟ اما این یک واقعیت است. به دانشجویان در فنلاند کمک هزینه ماهانه حدود 500 یورو توسط دولت، علاوه بر تحصیل رایگان، که معمولاً تا 70000 دلار آمریکا در سال برای آمریکایی ها هزینه دارد، ارائه می کند.

6 . 93 درصد از فنلاندی ها از دبیرستان فارغ التحصیل می شوند.

     فارغ التحصیلی از دبیرستان یک نقطه عطف مهم برای یک نوجوان است. نرخ بالای فارغ التحصیلی از دبیرستان نشان می دهد که آموزش فنلاند آموزش با کیفیت را برای دانش آموزان در اولویت قرار می دهد که احتمال ترک تحصیل را کاهش می دهد.

7 . 43 درصد در هنرستان تحصیل می کنند.

      در سن 16 سالگی، دانش آموزان می توانند تصمیم بگیرند که آیا می خواهند در دبیرستان هم ارز فنلاند شرکت کنند تا آنها را برای دانشگاه آماده کنند یا وارد آموزش حرفه ای شوند.

8 . دانش آموزان در مدرسه زبان های بیشتری یاد می گیرند.   

      آموزش زبان فنلاندی از روز اول مدرسه شروع می شود. در سن 9 سالگی، دانش آموزان زبان سوئدی (دومین زبان رسمی فنلاند) را شروع می کنند و در 11 سالگی شروع به یادگیری زبان سوم، معمولا انگلیسی می کنند. بسیاری از دانش آموزان حتی زبان چهارم را در حدود سن 13 سالگی می آموزند. دانش آموزان دو زبان اول خود را در آزمون کارشناسی ارشد برای قرار گرفتن در دانشگاه مورد آزمون قرار می گیرند.

9. دانش آموزان مدارس ابتدایی در فنلاند روزانه 75 دقیقه استراحت می کنند در حالی که در ایالات متحده به طور متوسط 27 دقیقه استراحت می کنند.

      دانش‌آموزان علاوه بر ساعت‌های استراحت بیش از حد معمول، پس از هر کلاس درس؛ 15 دقیقه استراحت نیز دارند. علاوه بر این، فعالیت بدنی در فضای باز بسیار تشویق می شود و برخی از دروس خارج از کلاس تدریس می شوند.

10 . معلمان فقط 4 ساعت در روز را در کلاس درس می گذرانند و 2 ساعت در هفته را برای پیشرفت حرفه ای وقت می گذارند.

      معلمان حداقل دو ساعت را صرف تهیه برنامه درسی و ارزیابی پیشرفت دانش آموزان به صورت هفتگی می کنند. با ساعات تدریس کمتر، تمام وقت دانش‌آموزان در کلاس گرفته نمی‌شوند و معلمان برای آماده شدن با مشکل مواجه نمی‌شوند.

11. برنامه درسی ملی تنها یک دستورالعمل راهنما است.

      معلمان این آزادی را دارند که بهترین روش های آموزشی را برای دانش آموزان خود انتخاب کنند. به معلمان دستورالعمل هایی در مورد آنچه باید آموزش دهند داده می شود، اما نسخه ای برای نحوه آموزش به آنها داده نمی شود. این نحوه ی عمل؛ به معلمان بسیار آموزش دیده اجازه می دهد تا برنامه درسی را برای آموزش گروه منحصر به فرد دانش آموزان خود ایجاد کنند.

12 . تمامی معلمان در فنلاند باید دارای مدرک فوق لیسانس باشند تا حقوق کامل دریافت کنند.

      برای تدریس در فنلاند به بیش از مدرک لیسانس و گواهی تدریس نیاز دارید. معلمان برای اینکه بتوانند برنامه درسی و ارزشیابی با کیفیتی را برای دانش آموزان خود برنامه ریزی کنند، باید دارای مدارک تحصیلی برتر باشند.

13. معلمان از بین 10 درصد فارغ التحصیلان برتر انتخاب می شوند.

      در بسیاری از کشورها ممکن است معلم شدن برای یک نفر آسان باشد. اما، در مورد فنلاند این گونه نیست؛ زیرا وکیل یا پزشک بودن در این کشور در مقایسه با معلم بودن آسان تر است. حتی زمانی که صلاحیت معلمی را دارید، باید برای اینکه در بین 10 درصد فارغ التحصیلان برتر باشید، رقابت کنید تا به عنوان یک معلم انتخاب شوید.

14 . واقعا شان و مقام معلمان مانند پزشکان و وکلا هستند.

      برخلاف اکثر کشورها، که حرفه معلمی دست کم گرفته می شود و به آن نگاه تحقیرآمیز دارند. معلمان در فنلاند دارای تحصیلات عالی هستند و به عنوان متخصص مورد احترام هستند. شان و مقام آنها برابر با وکیل و پزشک است.

15 .  معلمان دانش آموزان را همراهی می کنند.

     در اکثر کشورها (از جمله مالزی)، دانش آموزان هر سال یک معلم جدید دارند. در فنلاند، یک معلم به احتمال زیاد به مدت پنج سال با یک گروه از دانش آموزان باقی می ماند. این شیوه ی عمل به معلمان این فرصت را می دهد که با دانش آموزان خود پیوند برقرار کنند و همچنین دانش آموزان را به عنوان یادگیرنده بهتر بشناسند.

      علی رغم ویرانی های این بیماری همه گیر(کرونا)، فنلاند همچنان شادترین کشور جهان است. این حقایق شگفت انگیز در مورد سیستم آموزشی فنلاند نشان می دهد که چگونه این کشور رفاه و توسعه مردم خود را در اولویت قرار می دهد. دانش‌آموزان می‌توانند هر از چند گاهی به جای استرس سر امتحانات، بر یادگیری واقعی مهارت‌های زندگی تمرکز کنند که برای آینده‌شان مفید است.

برگردان به فارسی به کمک مترجم گوگل و ویراش توسط حسین حیدری تبار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۶
حسین حیدری تبار(استرون)

تعریف مذاکره و شرایط آن

        مذاکره به معنای یک فرآیند تعاملی است که در آن دو یا چند طرف با هدف رسیدن به توافقی مشترک، در مورد مسائل و موضوعات خاصی با یکدیگر صحبت و بحث می‌کنند. در این فرآیند، طرفین سعی می‌کنند نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و با هم به توافقات مناسب برسند. شرایط مذاکره شامل اجتماع دو یا چند طرف، وجود نظام مناسب برای تبادل اطلاعات، حضور نماینده‌های قابل اعتماد هر طرف، تمایل به رسیدگی به نظرات و پیشنهادات دیگران، قابل دست‌یابی بودن هدف‌های قابل توافق، صبر و حوصله کافی در جستجوی راه حل مناسب و پذیرش نقش خود در فرآیند مذاکره است.

        مذاکره فرآیند ارتباط بین دو یا چند طرف با هدف دستیابی به توافق یا حل تعارض است. این شامل تبادل ایده ها، پیشنهادات و امتیازات به منظور یافتن راه حل قابل قبول دوجانبه است.

شرایط موفقیت در مذاکره عبارتند از:

1 . تمایل به مذاکره: همه طرف های درگیر باید مایل به مشارکت در روند مذاکره و تلاش برای یافتن راه حل باشند.

2 . اهداف روشن: هر یک از طرفین باید اهداف و مقاصد روشنی داشته باشند که می خواهند از طریق مذاکره به آنها دست یابند.

3 . ارتباط باز: ارتباط موثر برای مذاکره موفق ضروری است. همه طرف ها باید بتوانند دیدگاه ها و نگرانی های خود را آشکارا و صادقانه بیان کنند.

4 . انعطاف پذیری: مذاکره نیاز به انعطاف و تمایل به سازش در برخی موضوعات برای رسیدن به توافق دارد.

5 . اعتماد: اعتماد در هر مذاکره ای مهم است زیرا به ایجاد رابطه بین طرفین درگیر کمک می کند و محیطی را ایجاد می کند که در آن هر دو طرف احساس راحتی کنند و اطلاعات را به اشتراک بگذارند.

6 . صبر: مذاکره می تواند فرآیندی زمان بر باشد، بنابراین برای اطمینان از اینکه همه مسائل به درستی مورد توجه قرار گرفته و حل و فصل می شوند، صبر لازم است.

7 . آمادگی: آمادگی کافی برای مذاکره موفق ضروری است. این شامل تحقیق در مورد موقعیت طرف مقابل، شناسایی مناطق بالقوه توافق، و توسعه استراتژی برای دستیابی به اهداف است.

منبع: چت جی پی تی

Definition of negotiation and its conditions

Negotiation means an interactive process in which two or more parties talk and discuss with each other about certain issues with the aim of reaching a common agreement. In this process, the parties try to identify their strengths and weaknesses and reach appropriate agreements together. The conditions of negotiation include the meeting of two or more parties, the existence of a suitable system for exchanging information, the presence of reliable representatives of each party, the willingness to consider the opinions and suggestions of others, the attainability of agreeable goals, sufficient patience in searching for a suitable solution and acceptance. Your role in the negotiation process.

Negotiation is a process of communication between two or more parties with the aim of reaching an agreement or resolving a conflict. It involves the exchange of ideas, proposals, and concessions in order to find a mutually acceptable solution.

The conditions for successful negotiation include:

1. Willingness to negotiate: All parties involved must be willing to engage in the negotiation process and work towards finding a solution.

2. Clear objectives: Each party should have clear objectives and goals that they want to achieve through the negotiation.

3. Open communication: Effective communication is essential for successful negotiation. All parties should be able to express their views and concerns openly and honestly.

4. Flexibility: Negotiation requires flexibility and willingness to compromise on certain issues in order to reach an agreement.

5. Trust: Trust is important in any negotiation as it helps build rapport between the parties involved and creates an environment where both sides feel comfortable sharing information.

6. Patience: Negotiation can be a time-consuming process, so patience is necessary to ensure that all issues are addressed and resolved properly.

7. Preparation: Adequate preparation is essential for successful negotiation. This includes researching the other party's position, identifying potential areas of agreement, and developing strategies for achieving objectives.

Source: CHATGPT

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۱
حسین حیدری تبار(استرون)