کارکردهای مدیریت

بسم الله الرحمن الرحیم

 فرهنگ سازمانی ، جو سازمانی ، تعهد سازمانی ، روحیه  و رضایت شغلی

حسین استرون

کارشناس ارشد مدیریت آموزشی

چکیده

          عنصر محوری در راه تحقق بهره وری و توسعه سازمان ، نیروی انسانی کارآمدی است که نمی توان کمال سازمان ها را بدون توجه به کمال او محقق ساخت . و لازمه ی توسعه ی انسانی نیروهای شاغل در موسسات دولتی و غیر دولتی ، عنایت و اهتمام مدیران به مولفه هایی چون فرهنگ سازمانی ، جو سازمانی ، تعهد سازمانی ، روحیه و رضایت شغلی آن ها می باشد . 

 واژه های کلیدی : فرهنگ سازمانی ، جو سازمانی ، تعهد سازمانی ، روحیه و رضایت شغلی .

 مقدمه

    امروزه به دلیل گسترش بسیار سریع و چشم گیر دانش مدیریت در گرایش های مختلف آن و بالا رفتن توقعات سازمان ها ، کارکنان و صاحبان موسسات از مدیران ، هیچ مدیری نمی تواند صرفاً با تکیه بر تجربه و آزمایش و خطا ادعا کند در راه پاسخ گویی به انتظارات ، بی نیاز از آگاهی و به کارگیری علوم و تئوری های متنوع مدیریت باشد . زیرا بی اطلاعی او تقریباً مساوی است با عدم تحقق کمال انسان ها و سازمان هایی که در آن ها شاغل هستند ، خواهد بود .

       اما بعضی متغیرهای موثر در راه دست یابی به کارآیی ، اثربخشی ، بهره وری و به طور کلی جامه ی عمل پوشاندن به اهداف افراد ، سازمان و جامعه پیرامونی ، از نظر مفهومی با هم شباهت و مشترکاتی دارند که در صورت عدم اشراف به معانی و      تعریف های آن ها ممکن است برخی نادیده گرفته شوند یا مشاهده ی اثر یا ویژگی خاص یک عامل نشانه ی تحقق متغیر دیگر بدانیم یا به طور کلی از نقش و تاثیر آن ها غفلت ورزیم  .

       لذا در این نوشتار سعی بر این است که با ارایه تعاریف مختلفی از مفاهیم و متغیرهایی چون ؛ فرهنگ سازمانی ، جو سازمانی ، تعهد سازمانی ، روحیه و رضایت شغلی ، تصویر روشن تری برای مدیران مهیا سازیم .  

( توضیح : عدد داخل پرانتز آخر مطالب ، معرف شماره منبع مورد استفاده در فهرست منابع می باشد . )

فرهنگ سازمانی  Organizational Culture    

* برای فرهنگ سازمانی تعاریفی ارائه داده اند که به پاره‌ای از آنها اشاره می کنیم :
- فلسفه ای که خط مشی سازمان را در جهت مشتریان وکارکنان هدایت می کند .
- الگویی از عقاید و انتظارات مشترک در یک سازمان.
- شیوه خاص یا فضایی که یک سازمان را متمایز و به آن شخصیت منحصر به فرد می دهد .
- هویت اجتماعی هر سازمان یا ارزشهای مشترک کارکنان
- ترکیبی از باورها، ارزش هاو پیش فرض هایی که در سازمان وجود دارد .به رغم گوناگونی و تفاوت ها، همه فرهنگ ها دارای عواملی هستند که در میان آنها همگانی است . ( 31 )

* « اسمیرچ » فرهنگ سازمانی را « مجموعه ای از ارزش های کلیدی ، باورهای راهنما ، و تفاهم ها » می داند که در اعضای یک سازمان مشترکند . فرهنگ سازمانی بخش احساسی و نانوشته سازمان را نمایان می سازد .  ( 1 ) 

* « لوییس » فرهنگ سازمانی را چنین تعریف می کند : « مجموعه ای از دریافت ها و تفاهم های مشترک کنش هاست که زبان و دیگر محمل های نمادی را برای بیان این تفاهم های مشترک به کار می گیرد » . ( 1 )

* « فرنچ » و « بل » فرهنگ یک گروه کار را الگوی چیره ای چیره ای از باورها ، احساس ها ، هنجارها ، کار و کردها ، و چیزهایی از این شمار می دانند که افراد به آن ها باور می آورند و چون راهنما در رفتار از آن ها پیروی می کنند . ( 1 )

* « هنری توسی » و همکاران ، فرهنگ سازمانی را راه قالب ریزی شده اندیشیدن ، احساس کردن ، و پاسخ دادن از آن گونه  می دانند که در یک سازمان یا پاره بخش های آن وجود دارد .   ( 1 )

* « اورایلی » فرهنگ سازمانی را یک نظام نظارت اجتماعی بالقوه می داند که در برابر نظام نظارت رسمی قرار داد . بنابر این ، از دیدگاه مدیریت ، فرهنگ سازمانی را می توان در قالب آن دسته از باورها و انتظارات مشترک و همگانی که از افراد سازمانی داریم ، یک نظام نظارت اجتماعی به شمار آورد . این باورها و انتظارها ، هنجارها و ارزش هایی پدید می آورند که با نیرومندی رفتار افراد و گروه ها را شکل می بخشند . آنچه را که « اورایلی »  نظام نظارت اجتماعی می خواند ، می توان همان نظام غیر رسمی دانست که در بر گیرنده کنش ها و میانکنش های غیر رسمی ، احساس ها ، هنجارهای گروهی ، و ارزش هایی است که افراد سازمانی بر آن ها مهر تایید می زنند . ( 1 )

* « کریس آرجریس » فرهنگ سازمانی را نظامی زنده می خواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می سازند ، راهی که بر آن پایه به طور واقعی با هم رفتار می کنند ، تعریف می کند . ( 1 )

* « استانلی دیویس » بر این باور است که « فرهنگ سازمانی الگویی از ارزش ها و باورهای مشترک است که به اعضای یک نهاد معنی و مفهوم می بخشد ، و برای رفتار آنان در سازمان دستورهایی فراهم می آورد . » به سخن دیگر ، « فرهنگ سازمانی   زمینه ای فراگیر از سنت ها ، نمادها ، ریشه ها ، نگرش ها ، ادراک ها ، ارزش ها ، دستورهای اخلاقی ، فلسفه ها ، افسانه ها ، قدرت ها ، و اصول ( آشکار یا نهفته ) است که روزهای پی در پی بر سازمان نفوذ می کنند و آن را در بر می گیرند . ( 1 )

* فرهنگ الگویی از مفروضات بنیادی است که بر اثر اندوختن تجربه از دشواری های سازگاری بیرونی و یکپارچگی درونی از سوی گروهی معین آفریده ، کشف یا پرورده شده است . این الگو چنان به خوبی به کار برده شده است که آن را در پیوند با آن دشواری ها معتبر دانسته ، و در نتیجه ، گروه آن را به عنوان شیوه درست ادراک کردن ، اندیشیدن ، و احساس کردن به اعضای جدید می آموزد .   ( 1 )  

* فرهنگ سازمانی یک شیوه اندیشیدن ، احساس کردن ، و واکنش کردن قالبی است که در یک سازمان یا پاره بخش های آن وجود دارد . ( 1 )

* فرهنگ سازمانی ؛ «  ارزش های غالب که به وسیله یک سازمان حمایت می شود ، توصیف شده است » . ( 2 )

* فرهنگ سازمانی ؛ «  فلسفه ای که خط مشی سازمان را به سمت کارکنان و مشتریان هدایت می کند » . ( 2 )

* فرهنگ سازمانی ؛ «  ارزش هایی که به کمک آن ها کارها و امور روزمره سازمان انجام  می پذیرد  » . ( 2 )

* فرهنگ سازمانی ؛ « مفروضات و باورهای بنیادی که بین اعضای سازمان مشترک می باشند » . ( 2 )

* فرهنگ سازمانی وجود سیستمی از معانی و مفاهیم مشترک در میان اعضای سازمان است . در هر سازمانی الگوهایی از باورها ، سمبل ها ، شعایر ، داستان ها و آداب و رسوم وجود دارند که به مرور زمان به وجود آمده اند . این الگوها باعث می شوند که در خصوص این که سازمان چیست و چگونه اعضا باید رفتار خود را ابراز کنند ، درک مشترک و یکسانی به وجود آید . ( 2 )

* فرهنگ سازمانی به مجموعه ای از ارزش ها ، اعتقادها ، آداب و رسوم و عاداتی که به طور ضمنی و غیر مدون رفتار مشترک فردی ، گروهی و سازمانی را پی ریزی می کند ، اطلاق می شود . ( 3 )

* فرهنگ سازمانی سیستمی از استنباط مشترک است که اعضا نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود . یک سیستم که اعضای آن دارای استنباط مشترک از آن هستند ، از مجموعه ای ویژگی های اصلی تشکیل شده است که سازمان به آن ها ارج می نهد یا برای آن ها ارزش قایل است . ( 4 )

* فرهنگ سازمانی به شیوه ای اطلاق می شود که اعضای سازمان در باره ویزگی های آن می اندیشند ( و نه این که آیا آن ها را دوست دارند یا دوست ندارند ) یعنی یک وازه توصیفی است . این موضوع اهمیت زیادی دارد ؛ زیرا با « رضایت شغلی » تفاوت دارد . ( 4 )

* فرهنگ سازمان  عبارت از جمع کلیه آداب ، رسوم و معانی و ارزش هایی است که باعث تمایز یک شرکت می شود . و اغلب « شخصیت سازمان » نامیده می شود . ( 9 )

* فرهنگ سازمانی فرضیات اساسی و ارزش های مشترک یک سازمان می باشد که به طور گسترده در سطح سازمان پخش شده و منجر به الگوهای رفتاری معین می گردد . ( 10 )

* فرهنگ سازمانی نظام اعتقادات و باورهای اساسی و ارزش های حاکم در سازمان است که در طول زمان ، ایجاد و توسعه یافته و منجر به ایجاد هنجارها و الگوهای رفتاری گردیده است . ( 10 )

* فرهنگ سازمانی مجموعه ای از جهت گیری های مشترک است که سازمان را یک پارچه نگه داشته و یک هویت متمایزی به آن می دهد . اقلیم در ادراک مشترک متمرکز است ولی فرهنگ بر حسب فرض ها ، ارزش ها و هنجارهای مشترک تعریف می شود . ( 11 ) 

* فرهنگ سازمانی به سیستم مبانی مشترک شامل زبان ، طرز لباس پوشیدن ، الگوهای رفتاری ، سیستم ارزشی ، احساسات ، نگرش ها ، تعاملات و هنجارهای گروهی افراد اشاره دارد . ( 12 ) 

* فرهنگ سازمانی را می توان الگوی مشترک میان افراد سازمان دانست یعنی به تعبیر دیگر ، فرهنگ سازمانی شیوه انجام گرفتن امور در سازمان را برای کارکنان مشخص می نماید که این الگو نمایانگر مشخصات رایج و ثابتی است که یک سازمان را از سازمان دیگر متمایز می کند . ( 14 ) 

* فرهنگ سازمانی به توصیف آن بخش از محیط داخلی سازمان می پردازد که مجموعه ای از فرض ها ، اعتقادات و ارزش های مشترک افراد را در بر می گیرد و این فرض ها ، اعتقادات و ارزش های مشترک نیز نقش نوعی راهنما را برای نحوه ی عمل افراد ، به عهده دارند . ( 16 )

* مقصود از فرهنگ سازمانی، سیستمی از استنباط مشترک است که اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می‌شود. کریس آرجریس، فرهنگ سازمانی را نظامی زنده می‌خواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می‌سازند، راهی که بر آن پایه به‌طور واقعی می‌اندیشند و احساس می‌کنند و شیوه‌ای که به‌طور واقعی با هم رفتار می‌کنند تعریف می‌کند. ( 18 )

* ادگار شاین نیز فرهنگ سازمانی را این‌گونه تعریف می‌کند :

یک الگویی از مفروضات بنیادی است که اعضای گروه برای حل مسائل مربوط به تطابق با محیط خارجی و تکامل داخلی آن را یاد می‌گیرند و چنان خوب عمل می‌کند که معتبر شناخته شده ، سپس به‌صورت یک روش صحیح برای درک ، اندیشه و احساس کردن در رابطه با حل مسائل سازمان به اعضای جدید آموخته می‌شود . جیمز پرسی معتقد است که افراد یک سازمان دارای ارزش های مشترک ، عقاید، معیارهای مناسب برای رفتار، زبان مخصوص، رمزها و سایر الگوی فکری و رفتاری هستند و به ‌طور خلاصه، فرهنگ سازمان را الگویی از مقاصد مشترک افراد سازمان تعریف می‌کند . ( 18 )

* فرهنگ‌ سازمانی به عنوان مجموعه‌ای‌ از فرضیات‌ اساسی ؛ که‌ افراد سازمان‌ در روبه‌ رو شدن‌ با مسایل‌ برای ‌انطباق‌ با محیط‌ و دستیابی‌ به‌ وحدت‌ و انسجام‌ داخلی ‌؛ آن را ایجاد،کشف‌ و توسعه‌ داده‌اند ؛ بر تمام پدیده های سازمانی از جمله رفتار کارکنان، عملکرد گروه ها، عملکرد سازمان ، میزان خلاقیت و نوآوری، تعهد کارکنان، انگیزش شغلی و رضایت شغلی تاثیرگذار می باشد . ( 21 )

* فرهنگ سازمانی عبارتست از الگوی منحصر به فرد از مفروضات ، ارزش ها و هنجارهای مشترک که فعالیت های جامعه پذیری ، زبان، سمبل ها و عملیات سازمان ها را شکل می دهد .                                          فرهنگ کلان : ترکیبـــی از مفروضات و ارزشهای جامعه و صنعت که سازمان ( یا یکی از بخشهای آن ) درآن محیط عمل می کند .

مفروضات مشترک : مفروضات مشترک شامل موارد ذیل است:

تفکرات و باورهای افراد درباره خود و دیگران ( به عنوان نمونه توجه به منافع خود در مقابل منافع عموم ) .

روابط اعضاء با دیگران ( بعنوان نمونه رقابت یا همکاری ) .

روابط سازمانی با محبط ( به عنوان نمونه غلبه بر آن، مشارکت و ) .

گرایش زمانی ( آینده، حال، گذشته ) و .

ارزش های مشترک : ارزش، یک باور اساسی حول شرایطی است که اهمیت قابل ملاحظه و معنی داری برای افراد دارد و همیشه ثابت است.

جامعه پذیری مشترک : فرآیندی منظم که سازمان اعضاء جدید را وارد فرهنگ سازمانی خود می کند .

سمبل های مشترک : هر چیز قابل رویت ( مشاهده ) که می تواند برای نشان دادن یک ارزش مشترک مجرد یا معنی خاص به کار رود.

زبان مشترک : یک سیستم مشترک از صداها، علائم مکتوب یا اشارات بکار برده شده برای انتقال معانی خاص بین اعضاء.

حکایات مشترک : داستان ها ، قصه قهرمانان و افسانه های مشترک در یک فرهنگ سازمانی .

عملیات مشترک : مراسم و آداب ظاهری، فعالیت های تخصصی و رسمی طراحی شده برای ایجاد احساسات قوی و انجام کارها به عنوان یک رویداد خاص . ( 27 )

* به عقیدۀ پژوهشگر دیگری، فرهنگ سازمانی عبارت است از اندیشه ی مشترک اعضای یک سازمان که آن ها را از سازمان دیگر متمایز می‌کند . این پژوهشگر می‌نویسد، علی ‌رغم این که تعریف واحدی از فرهنگ سازمانی وجود ندارد ولی می‌توان گفت که همه ی افرادی که در این زمینه مطالعه نموده‌اند همگی توافق دارند که فرهنگ ؛

1ـ کلی است که از مجموع اجزای آن بیشتر است.

2ـ تاریخچه سازمان را منعکس می‌کند .

3ـ به مطالعه ی انسان‌ شناسی مانند رسوم و نهادها مربوط می‌شود .

4ـ توسط گروهی از افراد که یک سازمان را تشکیل داده‌اند شکل گرفته است .

5 ـ حرکت آن کند و سخت است.

6 -  تغییر آن به سختی صورت می‌گیرد.

با توجه به تعریف عنوان‌شده به این نتیجه می‌رسیم که تقریباً تمامی پژوهشگران از فرهنگ سازمانی به‌عنوان مجموعه‌ای از ارزش ها، باورها، عقاید، فرضیات و هنجارهای مشترک حاکم بر سازمان یاد می‌کنند . در واقع فرهنگ سازمانی همان چیزی است که به‌عنوان یک پدیده ی درست به اعضای تازه وارد آموزش داده می‌شود و آن بیانگر بخش نانوشته و محسوس سازمان است .   ( 18 )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۵
حسین حیدری تبار(استرون)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی