کارکردهای مدیریت

مروری بر تاریخچه مدارس، از مکتب‌خانه تا مدارس هوشمند!

اجداد ما تا قبل از شکل‌گیری زندگی اجتماعی و تشکیل شهر‌نشینی، آموخته‌های خود را به شکل کاملا غیررسمی و فردبه‌فرد به فرزندان خود انتقال می‌دادند، اما به مرور زمان و با شکل‌گیری تمدن‌های پیچیده‌تر، به این نتیجه رسیدند که افرادی را مسئول آموزش به فرزندان خود کنند و مکان‌های مخصوصی را برای این‌کار به وجود آوردند که امروزه آن را به نام مدرسه می‌شناسیم؛ مدارس به مرور زمان به اینجا رسیده‌اند و حالا می‌توانیم در مدرسه‌های هوشمند درس بخوانیم؛ در این مقاله از همکلاسی با داستان پر فراز و نشیب شکل‌گیری مدرسه‌ها، از مکتب‌خانه تا مدارس هوشمند، آشنا می‌شویم.

تاریخچه شکل‌گیری مدارس در جهان

روایت‌های زیادی از شکل‌گیری مدرسه در جهان نقل شده، عده‌ای «کُنفوسیوس» را مخترع اولین مدرسه‌ی جهان می‌دانند، او یکی از فیلسوفان و نظریه‌پردازان برجسته‌ی چینی بود که در قرن ۵ قبل از میلاد معلم بود و نخستین مدرسه را به وجود آورد ، البته نام چینی او «کونگ فوزی» بود و یونانیان باستان او را «کُنفوسیوس» نامیدند و به همین دلیل در جهان به این نام معروف شد.

عده‌ای دیگر، پدر تحصیلات مدرن را فردی آمریکایی به نام «هوراس مان» که رئیس آموزش و پرورش ایالت ماساچوست بود، می‌شناسند؛ او معتقد بود تحصیلات عمومی برای تمام آمریکایی‌ها مهم و ضروری است و به همین دلیل در دوران ریاستش، چندین مدرسه‌ی دولتی در آمریکا تاسیس کرده و در سال ۱۸۳۸ مجله‌ای را به نام «مدرسه‌ی عمومی» برای معلمین منتشر کرد؛ او همچنین سفری به اروپا داشت تا سیستم تحصیلی آن‌ها را از نزدیک ببیند؛ البته سیر تاریخی شکل‌گیری مدارس نیز در دوره‌های مختلف داستان جالبی دارد که در ادامه به شکل خلاصه، آن را بررسی می‌کنیم:

یونان باستان

یونانیان برای اینکه بتوانند فرزندان خود را در بزرگ‌سالی برای شهروندی آماده کنند، آن‌ها را به مدرسه می‌فرستادند؛ البته بسیاری از آموزش‌هایی که بچه‌ها در آن دوران می‌دیدند، برای تقویت قدرت جنگندگی و قوای بدنی بود و در حقیقت مدارس تکنیک‌ها و فنون نظامی را به آن‌ها آموزش می‌دادند؛ کمی جلوتر، دانش‌آموزان یونان باستان این امکان را داشتند که خواندن و نوشتن و ادبیات هم بیاموزند، ادبیات حماسی یونان یا ایلیاد و ادیسه‌ی هومر بخشی از درسی بود که معلم‌ها به بچه‌های زیر ۷ سال آموزش می‌دادند.

روم باستان

نحوه‌ی آموزش در روم باستان به این شکل بود که بچه‌ها از پدر خود خواندن و نوشتن ابتدایی و قوانین شهروندی را یاد می‌گرفتند، بچه‌ها حدودا از سن ۶ یا ۷ سالگی به مدرسه فرستاده می‌شدند و خواندن و نوشتن و شمارش اعداد را یاد می‌گرفتند و پس از آن در سنین بالاتر (حدود ۱۲ یا ۱۳ سالگی) قواعد گرامری و دستور زبان را می‌آموختند؛ مهم‌ترین دلیلی که رومیان، فرزند خود را به مدرسه می‌فرستادند این بود که یک شهروند خوب تربیت کنند، دقیقا مانند یونان، با این تفاوت که از نظر رومیان، شهروند خوب کسی بود که بتواند به خوبی سخنرانی کند و ادبیات بداند.

قرون وسطی

در این دوره، بیشتر کلیساها و امکان مذهبی، نقش مدرسه را برای دانش‌آموزان ایفا می‌کردند، بر خلاف یونان و روم باستان که هدف‌شان تربیت بچه‌ها برای شهروندی و یک زندگی خوب بود، در قرون وسطی خانواده‌ها سعی می‌کردند فرزندان خود را برای داشتن یک زندگی خوب پس از مرگ آماده کنند؛ خواندن را یاد می‌گرفتند تا بتوانند نوشته‌های روحانیون را بخوانند و آن‌ها را حفظ کنند؛ شمارش اعداد را یاد می‌گرفتند تا بتوانند تاریخ رویدادهای مذهبی را به خاطر بسپارند؛ به طور کلی همه‌ی آموزش‌ها انجام میشد تا بچه‌ها آداب مذهبی را یاد بگیرند.

دوران رنسانس

در این دوره، تلاش می‌کردند تا شرایطی متفاوت از قرون وسطا در مدارس حکم‌فرما شود و بچه‌ها به مدرسه می‌رفتند تا ریاضی، تاریخ، فلسفه، نجوم، هندسه و ادبیات بخوانند؛ هرچند هنوز هم اساس مطالعات آن‌ها، آموختن ادبیات یونان و روم باستان بود و در کنار این موارد، زمان‌هایی را به فعالیت فیزیکی مثل ورزش و بازی اختصاص می‌دادند؛ در این دوره، فضای مدارس برای دانش‌آموزان بسیار هیجان‌انگیز‌تر و سرگرم‌کننده‌تر بود.

تاریخچه‌ی شکل‌گیری مدارس در ایران

سیستم تحصیلی و آموزش و پرورش ایران از دوره‌ی هخامنشیان تا امروز، دستخوش تغییرات زیادی شده؛ در دوره‌ی هخامنشیان ۳ شیوه‌ی مختلف آموزش وجود داشت:

آموزش توسط خانواده‌ها: هر خانواده وظیفه داشت فرزند خود را متناسب با آیین زرتشت تربیت کند.

آموزش در آتشکده‌ها: که برای همه‌ی اقشار جامعه، قابل استفاده بود و آموزش‌های فرهنگی در آن رواج داشت.

آموزش فرزندان دربار: فقط مخصوص شاهزادگان و فرزند خانواده‌های اشراف بود و مهارت اداره‌ی حکومت را آموزش می‌دادند.

کمی بعدتر، در دوره‌ی ساسانیان، آموزش عمومی در ایران، شکل جدی‌تری به خود گرفت؛ آن‌ها علوم جوامع متمدن آن زمان (هند و یونان) را به فرزندان خود آموزش می‌دادند و کمی بعد نیز دانشگاه جندی‌شاپور، که یکی از معروف‌ترین دانشگاه‌های آن زمان بود، توسط اردشیر ساسانی تاسیس شد؛ هر چند هنوز هم تعلیم و آموزش بیشتر ویژه‌ی خاندان دربار بود و مردم عادی به مدارس عمومی دسترسی نداشتند.

پس از آن، با روی کار آمدن حکومت عباسیان و نفوذ اسلام در کشور، آموزش در مساجد و حوزه‌های علمیه انجام میشد و بیشتر آموزش‌ها در حوزه‌ی تعلیمات مذهبی بود؛ پس از آن مدارسی به نام نظامیه، به دستور خواجه نظام‌الملک توسی در کشور بنا شد که به‌نحوی آموزش عمومی را برای افراد جامعه فراهم می‌کرد.

اما یکی از بزرگ‌ترین نقاط عطف آموزشی در ایران، مدارس دارالفنون بود که توسط امیرکبیر بنیان‌گذاری شد؛ سیستم آموزشی مدرنی که الان در اختیار داریم را مدیون امیرکبیر و تلاش‌های او هستیم؛ این مدارس دانش‌آموزان زیادی را راهی دانشگاه‌های خارج از کشور کردند و اکثر فارق‌التحصیلان آن در وزارت‌خانه‌های کشور یا به عنوان استاد دانشگاه مشغول به کار شدند.

شکل‌گیری مدارس نوین در ایران

همانطور که گفتیم، قبل از شکل‌گیری مدارس نوین در کشور، تقریبا تمام فرایند آموزش دانش‌آموزان در قالب آموزش‌های مذهبی و دینی بود، این اماکن معمولا در کنار مساجد بنا می‌شدند و اصول دینی و احکام اسلام در آن‌ها تدریس میشد.

کمی که جلوتر رفتیم، مدارس نوین اما هنوز با شکلی سنتی، اداره می‌شدند، دروسی مثل قرآن، ریاضی، ادبیات فارسی و در مدارس تدریس میشد و معلم‌ها به شکل روحانیان (با عمامه‌ای بر سر) در کلاس حاضر می‌شدند؛ آن زمان مدارس دو نوع بودند:

مدارس دولتی (که تحصیل در آن‌ها رایگان بود)

مدارس ملی (که شهریه دریافت می‌کردند)

تا قبل از انقلاب مشروطه، عوام مردم بر این عقیده بودند که رفتن به مدرسه برای دخترها جایز نیست و به همین دلیل مدرسه‌ رفتن تنها مختص فرزندان پسر بود؛ با بحث و جدل‌های فراوان و گفتگوی روشن‌فکران کشور با روحانیان، در نهایت نخستین مدارس برای دخترها، توسط تعدادی از بانوان وطن‌دوست تاسیس شد، هرچند که هنوز هم عوام مردم، مدرسه‌های دخترانه را کاملا مخالف با آموزه‌های دینی خود می‌دانستند و به شدت با آن‌ها مخالفت می‌کردند.

پس از این دوران، مدارس دخترانه شکل جدی‌تری به خود گرفتند و مدرسه‌هایی با نام‌های مدرسه‌ی پرورش، مدرسه‌ی دوشیزگان و مدرسه‌ی ناموس در کشور تاسیس شد، البته حامیان این مدارس برای اینکه بتوانند، جلوی هرج و مرج را گرفته و به اعتقادات عوام دامن نزنند، قوانین خاصی را در مدرسه حکم‌فرما کردند، مثلا اینکه هیچ معلم مردی در مدسه حضور نداشته باشد و همچنین بخشی از سرفصل‌های درسی به علوم دینی، قرآن و حتی برنامه‌ی روضه‌خوانی تخصیص یافت.

مدرسه‌های هوشمند، چگونه شکل گرفتند؟

مفهوم مدرسه هوشمند، برای نخستین بار توسط یکی از اساتید دانشگاه هاروارد، یعنی دیوید پرکینز، مطرح شد؛ البته مدرسه هوشمند به شکل عملی، برای نخستین بار در سال ۱۹۹۶ در انگلستان تاسیس شد؛ پس از آن مالزی نیز در اوایل دهه ۷۰ میلادی سعی کرد با الکترونیکی کردن کلاس‌ها و فرایند آموزش، نخستین حرکت‌ها به سوی مدارس هوشمند را آغاز کند.

در ایران نیز برای نخستین بار حدود سال ۱۳۸۰ شمسی، طرح هوشمندسازی مدارس آغاز شد و فعالیت‌هایی برای استفاده از فناوری اطلاعات در مدارس صورت پذیرفت؛ از آن زمان تا کنون، تلاش‌های مختلفی برای هوشمندسازی مدارس کشور انجام شده و در حال حاضر مدارس زیادی در ایران وجود دارند که به کمک یک نرم افزار مدیریت مدرسه، کنترل می‌شوند؛ این نرم‌افزارها به مدارس کمک می‌کنند فرایندهای مهمی مثل آموزش و آزمون، مدیریت منابع انسانی، کنترل فرایندها و را به شکل کاملا الکترونیک و به کمک نرم‌افزارهای کامپیوتری مدیریت کنند؛ این‌کار نه‌تنها در زمان و هزینه‌ی مدارس صرفه‌جویی می‌کند، بلکه دقت فرایندهای مدرسه را نیز افزایش می‌دهد (فرایندهایی مثل ثبت اطلاعات، ارتباط خانواده‌ها و مدرسه و). یک مدرسه هوشمند، می‌تواند به شکوفایی بیشتر استعداد دانش‌آموزان کمک کند.

منبع: سایت همکلاسی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۴ ، ۱۰:۳۶
حسین حیدری تبار(استرون)

ویژگی های یک رهبر عالی در قرن 21 چیست؟

پرسش خیلی خوبی است ویژگی‌های یک رهبر عالی در قرن ۲۱ با توجه به پیچیدگی‌های جهان مدرن، دیجیتالی شدن و تغییر ارزش‌های اجتماعی، تکامل یافته است. یک رهبر عالی امروزی تنها مدیر یا فرمانده نیست، بلکه یک «سازنده‌ی تأثیر» (Impact Maker) است. چون در قرن ۲۱ رهبری دیگر فقط به «قدرت و کنترل» مربوط نمی‌شود، بلکه به توانایی هدایت انسان‌ها در جهان پیچیده، سریع و چندفرهنگی امروز بستگی دارد

در ادامه، مهم‌ترین ویژگی‌های یک رهبر عالی در قرن ۲۱ را دسته‌بندی‌شده و دقیق برایت می‌آورم  :

۱. ویژگی‌های عاطفی و اجتماعی (Emotional & Social)و هوش هیجانی بالا (Emotional Intelligence) 

رهبران موفق امروز بیش از هر زمان باید **احساسات خود و دیگران را بشناسند و مدیریت کنند.**   هوش هیجانی (EQ) بالا: این شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها باشد. رهبری که همدلی دارد، احساسات خود و دیگران را می‌شناسد، می‌تواند ارتباط عمیق‌تری با تیم خود برقرار کند و فضای اعتماد و احترام متقابل ایجاد کند.

**ویژگی‌های کلیدی:** 

- همدلی واقعی با اعضای تیم 

- انعطاف در برابر فشارها و بحران‌ها 

- توانایی ایجاد اعتماد و فضای مثبت کاری

-فروتنی و خودآگاهی (Humility & Self-Awareness): رهبر عالی خود را برتر از دیگران نمی‌داند. او به نقاط ضعف و قوت خود آگاه است، اشتباهاتش را می‌پذیرد و از دیگران یاد می‌گیرد. این ویژگی پایه‌ی "رهبری خدمتگزار" است.

- انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری (Adaptability & Resilience): در برابر تغییرات غیرمنتظره (مانند یک همه‌گیری یا تحول تکنولوژیک) انعطاف‌پذیر است و به سرعت خود و تیمش را با شرایط جدید تطبیق می‌دهد. او پس از شکست‌ها به سرعت برمی‌خیزد.

-ارتباط‌گر مؤثر (Effective Communicator): نه تنها در انتقال شفاف اهداف و چشم‌انداز مهارت دارد، بلکه شنونده‌ی بسیار خوبی است. او از کانال‌های مختلف برای ارتباط با تیم، مشتریان و ذینفعان استفاده می‌کند.

 

۲.  ویژگی‌های فکری و ذهنی (Cognitive & Mental)و تفکر سیستمی و جهانی 

در عصر دیجیتال، هر تصمیم رهبری از تأثیرات جهانی برخوردار است

**ویژگی‌ها:** 

- دید چندلایه به مسائل (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) 

- درک روابط بین‌بخشی در سازمان‌ها 

- توجه به پایداری، اخلاق و مسئولیت اجتماعی

- یادگیرنده‌ی مادام‌العمر (Lifelong Learner): در جهانی که با سرعت در حال تغییر است، رهبر باید مشتاق یادگیری باشد، دانش خود را به‌روز کند و از شکست‌ها درس بگیرد.

- تفکر سیستمی (Systems Thinking): توانایی دیدن تصویر بزرگ و درک ارتباط پیچیده‌ی بین اجزای مختلف یک سیستم (سازمان، جامعه، اقتصاد) را دارد. او می‌داند که یک تصمیم در یک بخش، چگونه بر سایر بخش‌ها تأثیر می‌گذارد.

-خلاقیت و نوآوری (Creativity & Innovation): در مواجهه با چالش‌های جدید، به دنبال راه‌حل‌های خلاقانه و غیرمرسوم است و فضایی ایجاد می‌کند که ایده‌های نو در آن شکوفا شود.

-قضاوت و تصمیم‌گیری در شرایط ابهام:** توانایی تحلیل حجم عظیمی از اطلاعات (که گاهی متناقض هستند) و گرفتن تصمیم‌های به موقع و مؤثر، حتی در شرایطی که همه‌ی حقایق روشن نیست.

 

۳.  ویژگی‌های عملیاتی و راهبردی  (Operational & Strategic)نوآوری و سازگاری سریع 

رهبر قرن ۲۱ کسی است که **از تغییر نمی‌ترسد؛ بلکه آن را هدایت می‌کند.** 

**ویژگی‌ها:** 

- تشویق فرهنگ «یادگیری مداوم» در سازمان 

- آماده بودن برای تحول دیجیتال و فناوری‌های نو 

- ذهنیت رشد (growth mindset) 

-توانمندساز (Empowerer): به جای کنترل و میکرومنیجمنت، به تیم خود اعتماد می‌کند، به آنان اختیار می‌دهد و منابع لازم برای موفقیت را در اختیارشان قرار می‌دهد. هدف او پرورش رهبران دیگر است.

-همکار و مشارکت‌جو (Collaborative): مرزهای سازمانی برای او کمرنگ است. او به دنبال ایجاد مشارکت و همکاری در داخل تیم و حتی با رقبا برای دستیابی به اهداف بزرگتر است.

-چشم‌اندازسازی و الهام‌بخشی (Visionary & Inspirational): توانایی ترسیم آینده‌ای جذاب و روشن و الهام بخشیدن به دیگران برای حرکت به سمت آن آینده را دارد. او "چرا"ی کار را به خوبی توضیح می‌دهد.

-تسلط بر فناوری دیجیتال (Digital Fluency): لازم نیست حتماً یک متخصص فنی باشد، اما درک خوبی از تأثیر فناوری‌های نوین (هوش مصنوعی، کلان‌داده‌ها، اتوماسیون و...) بر کسب‌وکار و صنعت خود دارد.

 

۴. ارتباطات شفاف و الهام‌بخش 

رهبران امروزی باید بتوانند **به زبان ساده اما پرقدرت ارتباط بگیرند.** 

**ویژگی‌ها:** 

- گوش دادن فعال و احترام متقابل 

- روایت‌گری (storytelling) برای انتقال چشم‌انداز 

- مدیریت ارتباطات بین‌فرهنگی

 

۵.  ویژگی‌های اخلاقی و ارزش‌محور (Ethical & Value-Driven)  - اخلاق و مسئولیت‌پذیری اجتماعی

در جهانی با بحران‌های اقلیمی و نابرابری، رهبران باید **با وجدان عمل کنند.** 

**ویژگی‌ها:** 

- تصمیم‌های مبتنی بر ارزش‌ها نه فقط سود 

- توجه به عدالت، شفافیت و پایداری 

- فرهنگ اخلاقی در تیم‌ها 

-صداقت و درستکاری (Integrity): پایبندی او به اخلاقیات در تمام اقداماتش مشهود است. اعتماد، سرمایه‌ی اصلی اوست و آن را با رفتار صادقانه تقویت می‌کند.

-تعهد به تنوع، برابری و شمول (Diversity, Equity & Inclusion - DEI): او به طور فعالانه محیطی ایجاد می‌کند که در آن افراد با پیشینه‌ها، جنسیت‌ها، عقاید و توانایی‌های مختلف احساس امنیت، ارزشمندی و تعلق کنند و بداند که این تنوع، موتور محرکی برای نوآوری است.

-مسئولیت‌پذیری اجتماعی و محیط زیستی: یک رهبر عالی تنها به سودآوری فکر نمی‌کند، بلکه تأثیر سازمانش بر جامعه و کره‌ی زمین را نیز در نظر می‌گیرد. او به دنبال ایجاد ارزش مشترک برای همه‌ی ذینفعان (سهامداران، کارمندان، جامعه و محیط زیست) است.

 

۶. توانایی ساخت تیم‌های متنوع و فراگیر 

رهبر عالی کسی است که تفاوت‌ها را به فرصت تبدیل می‌کند

**ویژگی‌ها:** 

- جذب افراد با استعدادهای مختلف 

- ایجاد محیطی امن برای بیان عقاید متفاوت 

- مدیریت تنوع نسلی، فرهنگی و جنسیتی 

 

۷. تسلط بر داده و فناوری 

تصمیم‌های راهبردی امروز بدون تحلیل داده ممکن نیست

**ویژگی‌ها:** 

- آشنایی با هوش مصنوعی، تحلیل داده و اتوماسیون 

- استفاده اخلاقی و هوشمند از فناوری‌ها 

- ترکیب داده‌ها با شهود انسانی 

 

جمع‌بندی نهایی:

رهبر عالی قرن ۲۱ یک "انسان‌گرای دیجیتالی" است که تکنولوژی را در خدمت می‌گیرد، اما انسان و ارزش‌های انسانی را در مرکز تصمیم‌گیری‌هایش قرار می‌دهد. او ترکیبی متعادل از "هوش، قلب و شجاعت" است:

* هوش برای تحلیل و تصمیم‌گیری.

* قلب برای درک و ارتباط با مردم.

* شجاعت برای اقدام در شرایط سخت و دفاع از ارزش‌ها.

این رهبری، یک مقصد نیست، بلکه یک سفر مداوم از خودسازی و تأثیرگذاری مثبت بر جهان اطراف است.

 

منبع: ترکیب پاسخ داده شده به وسیله CHATGPT  و DEEPSEEK

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۴ ، ۱۰:۳۱
حسین حیدری تبار(استرون)

مدیریت ویترینی (Window Dressing) چیست؟

 

        مدیریت ویترینی یک اصطلاح مالی و حسابداری است که به اقدامات کوتاه‌مدتی اشاره دارد که یک شرکت یا نهاد، بلافاصله قبل از تاریخ گزارش‌دهی مالی خود انجام می‌دهد تا تصویر بهتری از وضعیت مالی خود در گزارش‌های نهایی (مانند ترازنامه و صورت سود و زیان) ارائه دهد.

در واقع، این کار مانند این است که یک مغازه فقط جلوی ویترین خود را تمیز و مرتب کند، در حالی که پشت صحنه ممکن است آشفتگی وجود داشته باشد. هدف اصلی، فریب ندادن مستقیم (اگرچه در مواردی ممکن است باشد) بلکه جذاب‌تر نشان دادن شرکت برای سهامداران، سرمایه‌گذاران، بانک‌ها و تحلیلگران است.

 

اهداف مدیریت ویترینی

اهداف این کار می‌تواند متنوع باشد:

1. جذب سرمایه‌گذاران جدید: با نشان دادن نقدینگی بالا و بدهی کم.

2. افزایش قیمت سهام: با نمایش عملکرد قوی‌تر از واقعیت.

3. اخذ وام و تسهیلات بانکی: بانک‌ها ترجیح می‌دهند به شرکت‌هایی با نسبت بدهی به equity پایین و نقدینگی بالا وام دهند.

4. اجرای شروط قراردادها ( covenants ): بسیاری از قراردادهای وام شروطی دارند (مثلاً نگه داشتن نسبت بدهی زیر یک سطح مشخص). شرکت‌ها برای عدم نقض این شروط ممکن است به مدیریت ویترینی متوسل شوند.

5. جلوگیری از زیان یا نشان دادن سود بیشتر.

 

تکنیک‌ها و روش‌های رایج

مدیریت ویترینی معمولاً حول محور ترازنامه می‌چرخد و شامل دو دسته اصلی می‌شود:

۱. بهبود ظاهر دارایی‌ها و نقدینگی:

· به تأخیر انداختن پرداخت‌ها: شرکت پرداخت به طلبکاران خود را تا پس از تاریخ گزارش‌دهی به تعویق می‌اندازد تا موجودی نقدش بیشتر به نظر برسد.

· فروش دارایی‌های کوتاه‌مدت: فروش سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت یا اوراق بهادار قابل فروش برای افزایش موقت وجه نقد.

· دریافت وام‌های کوتاه‌مدت: گرفتن وام‌های کوتاه‌مدت دقیقاً قبل از تاریخ ترازنامه برای افزایش موقت وجه نقد و سپس بازپرداخت آن بلافاصله پس از تاریخ گزارش‌دهی.

· فروش دارایی‌های ثابت: فروش املاک، ماشین‌آلات یا تجهیزات برای کاهش دارایی‌های ثابت و افزایش نقدینگی.

 

۲. کاهش ظاهری بدهی‌ها:

· تسویه بدهی‌های کوتاه‌مدت: استفاده از منابع نقدی برای پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت قبل از تاریخ ترازنامه تا بدهی‌ها کمتر نشان داده شود. ممکن است این بدهی‌ها بلافاصله پس از تاریخ گزارش‌دهی مجدداً گرفته شوند.

· انتقال بدهی‌ها به خارج از ترازنامه: استفاده از روش‌های پیچیده برای ثبت نکردن برخی بدهی‌ها در ترازنامه (این روش‌ها اغلب در مرز تقلب قرار می‌گیرند).

 

مثال عملی

فرض کنید تاریخ پایان سال مالی شرکت «الف» ۲۹ اسفند است. مدیر مالی شرکت برای اینکه در ترازنامه وجه نقد بیشتری نشان دهد، اقدامات زیر را انجام می‌دهد:

1. در تاریخ ۲۵ اسفند، یک وام کوتاه‌مدت ۱۰ میلیارد تومانی از بانک دریافت می‌کند.

2. این ۱۰ میلیارد تومان به حساب‌های نقدی شرکت اضافه می‌شود و در تاریخ ۲۹ اسفند، ترازنامه شرکت نشان می‌دهد که نقدینگی بسیار بالایی دارد.

3. در تاریخ ۵ فروردین سال بعد، شرکت بلافاصله وام را از همان محل نقدینگی بازپرداخت می‌کند (البته با پرداخت کمی بهره).

در این مثال، شرکت عملاً تغییری در وضعیت بلندمدت خود ایجاد نکرده، اما ویترین ترازنامه خود را برای نگاه کردن سرمایه‌گذاران در تاریخ ۲۹ اسفند، بسیار زیباتر کرده است.

 

آیا مدیریت ویترینی غیرقانونی یا تقلب است؟

این یک 区域 خاکستری (Grey Area) است و پاسخ قطعی ندارد:

· قانونی اما گمراه‌کننده: اگر این اقدامات در چارچوب اصول حسابداری و بدون جعل اسناد انجام شود، معمولاً غیرقانونی محسوب نمی‌شود. اما می‌تواند گمراه‌کننده باشد زیرا تصویر واقعی عملکرد بلندمدت شرکت را نشان نمی‌دهد.

· مرز تقلب: اگر این اقدامات با قصد فریب عمدی و تحریف واقعیت همراه باشد (مثلاً پنهان کردن کامل بدهی‌ها)، می‌تواند به عنوان تقلب مالی شناخته شده و عواقب قانونی داشته باشد.

تحلیلگران مالی حرفه‌ای معمولاً می‌توانند با بررسی روندهای بلندمدت و نه صرفاً یک تاریخ خاص، اثرات مدیریت ویترینی را شناسایی کنند.

 

جمع‌بندی نهایی

ویژگی مدیریت ویترینی

ماهیت اقدامات کوتاه‌مدت و موقت برای بهبود ظاهر گزارش‌های مالی

هدف جذاب‌تر نشان دادن شرکت برای ذینفعان خارجی

کانون تمرکز ترازنامه (نقدینگی و بدهی‌ها)

قانونی بودن معمولاً در چارچوب قانون است، اما می‌تواند گمراه‌کننده باشد

تفاوت با تقلب در تقلب، قوانین شکسته می‌شوند، اما در مدیریت ویترینی از حفره‌های قانونی استفاده می‌شود.

در نتیجه، مدیریت ویترینی یک استراتژی مالی رایج است که بر بهبود ظاهر وضعیت مالی بدون ایجاد تغییر اساسی در سلامت بنیادی کسب‌وکار تمرکز دارد. سرمایه‌گذاران و تحلیلگران همیشه باید با دقت و با در نظر گرفتن گزارش‌های چندین دوره، وضعیت یک شرکت را قضاوت کنند تا فریب این "آرایش ظاهری" را نخورند.

منبع: Deepseek

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۴ ، ۱۲:۳۷
حسین حیدری تبار(استرون)

موفقیت

Success isn't about power.

موفقیت ربطی به قدرت ندارد.

It's about the legacy you leave.

موفقیت ربطی به میراثی دارد که از خود به جا می‌گذارید.

Want to make a real impact?

می‌خواهید تأثیر واقعی بگذارید؟

Show respect.

احترام نشان دهید.

Act with integrity.

با صداقت عمل کنید.

Lead with empathy.

با همدلی رهبری کنید.

Be kind to everyone.

با همه مهربان باشید.

That's your true legacy.

این میراث واقعی شماست.

Not your title, but how you lead.

نه عنوان شما، بلکه نحوه رهبری شما.

Not what you own, but who you are.

نه دارایی‌های شما، بلکه شخصیت شما.

Not what you achieve, but how you treat others.

نه دستاوردهای شما، بلکه نحوه رفتار شما با دیگران.

Maya Angelou said it best:

مایا آنجلو به بهترین شکل گفته است:

"People will forget what you said,

they will forget what you did,

but people will never forget

how you made them feel."

"مردم آنچه را که گفته‌اید فراموش  می‌کنند،                                                                                                                                                                                 آنچه را که انجام داده‌اید فراموش می‌کنند،                                                                                                                                                                           اما مردم هرگز فراموش نمی‌کنند که                                                                                                                                                                                  چه احساسی در آنها ایجاد کرده‌اید."

Treat people well.

با مردم خوب رفتار کنید.

It's the only investment that never loses value.

این تنها سرمایه‌گذاری است که هرگز ارزش خود را از دست نمی‌دهد.

جاستین رایت - لینکدین

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۴ ، ۱۸:۰۴
حسین حیدری تبار(استرون)

رهبری اصیل ربطی به عنوان یا قدرت ندارد. ۵ نشانه رهبران واقعاً اصیل: ۱/ آنها با صداقت عمل می‌کنند: آنها حتی در شرایط سخت، به وعده‌هایشان عمل می‌کنند. اعمال آنها با سخنان و باورهایشان همسو است. ۲/ آنها "چرای" خود را می‌دانند: آنها با ارزش‌های قوی و هدفی روشن رهبری می‌کنند. ارزش‌های آنها وقتی که ریسک بالا می‌رود تغییر نمی‌کند. ۳/ آنها آسیب‌پذیری نشان می‌دهند: وقتی همه پاسخ‌ها را ندارند، اعتراف می‌کنند. آنها با افراد باهوش معاشرت می‌کنند و به یادگیری ادامه می‌دهند. ۴/ آنها خود را پاسخگو می‌دانند: آنها استانداردهای بالایی برای رفتار خود تعیین می‌کنند. آنها اولین کسانی هستند که وقتی اوضاع خراب می‌شود، پا پیش می‌گذارند. ۵/ آنها از صمیم قلب رهبری می‌کنند: آنها با اولویت دادن به مردم بر سود، به دیگران الهام می‌بخشند. آنها با دلسوزی بازخورد صادقانه می‌دهند. رهبران اصیل فقط در مورد این ویژگی‌ها صحبت نمی‌کنند. آنها را زندگی می‌کنند. به شما دروغ نمی‌گویم، این می‌تواند چالش برانگیز باشد. بنابراین من یک هدف قابل دستیابی برای تجسم یکی از این ویژگی‌ها هر روز تعیین می‌کنم. آن را امتحان کنید و تفاوت را در رهبری خود خواهید دید. رهبری نیازی به عنوان ندارد. این در مورد نشان دادن خود واقعی‌تان، هر روز است. جاستین رایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۱۶
حسین حیدری تبار(استرون)

انگیزه تیمی

Team motivation made simple.
انگیزه تیمی ساده شد.

6 keys that actually work:
شش کلید که واقعاً مؤثر هستند:

1. Listen First, Act Second
Ask for their ideas and put them into action
Show them their input matters
۱. اول گوش دهید، سپس عمل کنید

ایده‌هایشان را بپرسید و آنها را به کار بگیرید

به آنها نشان دهید که نظراتشان مهم است

2. Give Recognition
Pay attention to their efforts
Make recognition part of your routine
۲. قدردانی کنید

به تلاش‌هایشان توجه کنید

قدردانی را بخشی از برنامه خود قرار دهید

3. Challenge and Support
Set goals that help them grow
Be there when they need guidance
۳. به چالش کشیدن و حمایت

اهدافی تعیین کنید که به رشد آنها کمک کند

وقتی به راهنمایی نیاز دارند، در کنارشان باشید

4. See the Whole Person
Care about their life outside work
Respect what matters to them
۴. تمام وجودشان را ببینید

به زندگی خارج از کار آنها اهمیت دهید

به آنچه برایشان مهم است احترام بگذارید

5. Support Their Growth
Learn about their career goals
Help remove obstacles in their way
۵. از رشد آنها حمایت کنید

در مورد اهداف شغلی آنها اطلاعات کسب کنید

به آنها در رفع موانع سر راهشان کمک کنید

6. Trust and Empower
Let them lead projects
Support their decisions
۶. اعتماد کنید و توانمندشان کنید

بگذارید پروژه‌ها را رهبری کنند

از تصمیمات آنها حمایت کنید

Motivation isn't about speeches.
انگیزه به سخنرانی‌ها مربوط نمی‌شود.

It's about daily actions that show your team they matter.
به اقدامات روزانه‌ای مربوط می‌شود که به تیم شما نشان می‌دهد که مهم هستند.

When people feel truly supported, they achieve extraordinary things.
وقتی افراد واقعاً احساس حمایت می‌کنند، به چیزهای خارق‌العاده‌ای دست می‌یابند.

P.S. Which key do you think is most important?
پی‌نوشت: به نظر شما کدام کلید از همه مهم‌تر است؟

Everything I lose creates space for everything I need.
هر چیزی که از دست می‌دهم، برای هر چیزی که نیاز دارم، فضا ایجاد می‌کند.

Original post below:
پست اصلی در زیر:

=====
Everything I lose creates space for everything I need.

هر چیزی که از دست می‌دهم، برای هر چیزی که نیاز دارم، فضا ایجاد می‌کند.
This mantra changed my perspective on loss forever.
این ذکر(ورد) دیدگاه من را در مورد فقدان برای همیشه تغییر داد.
When you lose a job, you create space for a better opportunity.
وقتی شغلی را از دست می‌دهید، فضایی برای فرصت بهتر ایجاد می‌کنید.

When you lose a relationship, you create space for the right person.
وقتی رابطه‌ای را از دست می‌دهید، فضایی برای فرد مناسب ایجاد می‌کنید.
When you lose a toxic friendship, you create space for genuine connections.
وقتی یک دوستی سمی را از دست می‌دهید، فضایی برای ارتباطات واقعی ایجاد می‌کنید.
When you lose a limiting belief, you create space for growth.
وقتی یک باور محدودکننده را از دست می‌دهید، فضایی برای رشد ایجاد می‌کنید.
What feels like an ending is actually a beginning.
آنچه که مانند یک پایان به نظر می‌رسد، در واقع یک آغاز است.
What looks like a setback is actually a setup.
آنچه که مانند یک شکست به نظر می‌رسد، در واقع یک مقدمه چینی است.
Your life isn't falling apart.

زندگی شما از هم نمی‌پاشد.
It's falling into place.
در حال جا افتادن است.
The universe isn't taking things away from you.

جهان هستی، چیزها را از شما نمی‌گیرد.
It's making room for what you actually deserve.
برای آنچه که واقعاً شایسته آن هستید، فضا ایجاد می‌کند.
Trust the process.

به فرآیند اعتماد کنید.
Trust the timing.

به زمان‌بندی اعتماد کنید.
Trust that what's meant for you will find you.
مطمئن باش چیزی که برای تو در نظر گرفته شده، تو را پیدا خواهد کرد.
Sometimes you have to lose everything you think you want to make space for everything you actually need.
گاهی اوقات باید هر چیزی را که فکر می‌کنی می‌خواهی از دست بدهی، تا برای هر چیزی که واقعاً نیاز داری جا باز کنی.
What recent loss in your life might actually be creating space for something better?
چه فقدان اخیری در زندگی‌ات ممکن است واقعاً جایی برای چیزی بهتر ایجاد کند؟

جاستین رایت - لینکدین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۲۹
حسین حیدری تبار(استرون)

راز افراد با عملکرد بالا چیست؟


راز افراد با عملکرد بالا این است
It's all about mastering your emotions.
همه چیز در مورد تسلط بر احساسات شماست.
95% of high performers have a high EQ.

نود و پنج درصد از افراد با عملکرد بالا، هوش هیجانی بالایی دارند
Why does emotional intelligence matter so much?
چرا هوش هیجانی اینقدر اهمیت دارد؟
First, let's clarify what it's not:
اول، بیایید روشن کنیم که چه چیزی نیست:
• It's not avoiding difficult conversations

اجتناب از مکالمات دشوار نیست 
• It's not brushing off what others say

نادیده گرفتن حرف دیگران نیست 
• It's not thinking you're always right

فکر کردن به اینکه همیشه حق با شماست نیست
• It's not wearing a "mask" to work

پوشیدن "ماسک" برای کار نیست 
• It's not reacting without thinking

واکنش نشان دادن بدون فکر نیست 

• It's not caring just about profits

فقط به سود اهمیت دادن نیست
• It's not jumping to conclusions

نتیجه‌گیری عجولانه نیست
• It's not ignoring how you feel
نادیده گرفتن احساساتتان نیست
Here's what it really is about:
واقعا موضوع از این قرار است:
• Knowing yourself well

شناخت خوب خود
• Being a calming presence

حضور آرامش‌بخش
• Having empathy for others

همدلی با دیگران
• Building a culture of respect

ایجاد فرهنگ احترام
• Keeping your emotions in check

کنترل احساسات
• Handling disagreements smoothly

رسیدگی آرام به اختلافات
• Making it easy for everyone to speak up

آسان کردن صحبت کردن برای همه
• Being happy for others when they do well
If you want to be a top performer at work,
work on your Emotional Intelligence.

خوشحال بودن برای دیگران وقتی خوب عمل می‌کنند اگر می‌خواهید در محل کار خود یک فرد با عملکرد بالا باشید، روی هوش هیجانی خود کار کنید
It makes work more satisfying.

کار را رضایت‌بخش‌تر می‌کند
It helps you lead better.

به شما کمک می‌کند تا بهتر رهبری کنید
It makes your team stronger.
تیم شما را قوی‌تر می‌کند
Elevate your EQ.

هوش هیجانی خود را بالا ببرید
Your career (and team) will thank you for it.
حرفه (و تیم) شما به خاطر این کار از شما تشکر خواهد کرد
جاستین رایت - لینکدین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۲۰
حسین حیدری تبار(استرون)

 

جملاتی از وارن بافت

در زندگی باید چند کار را درست انجام دهید تا از کلی کار غلط دور باشید.

هیچ چیز به اندازه خروارها پول مفت، عقلانیت را آرام نمی کند.

با کسانی معاشرت کنید که بسیار بهتر از شما هستند. همکارانی داشته باشید که اخلاقشان بهتر از شماست. مدت زیادی نمی‌گذرد تا شما هم همانند آن‌ها شوید.

۲۰ سال زمان نیاز است تا شهرتی برای خود دست و پا کنید، اما ۵ دقیقه طول می کشد تا آن را خراب کنید. اگر همیشه به این فکر باشید، تمام کارهایتان متفاوت انجام خواهد شد.

تصور کنید در قایقی زندگی می کنید که مدام سوراخ می شود. اگر انرژی‌تان را صرف رفتن به قایق دیگری کنید بهتر است، تا این که وقت و انرژی خود را روی گرفتن سوراخ‌ها بگذارید.

برای دست یابی به نتایج شگفت‌انگیز، نیاز نیست حتماً کارهای فوق‌العاده‌ای انجام دهید.

زنجیره‌ی عادت‌ها به قدری سبک است که احساس نمی شود تا وقتی که از سنگینی زیاد قابل شکستن نباشد.حواستان باشد به چه چیز عادت می کنید

ظاهراً انسان خصلتی دارد که همیشه می‌خواهد لقمه را دور سر خود بچرخاند.

چند سال قبل "بن گراهام" به من یاد داد هزینه چیزی است که پرداخت می کنی، اما ارزش چیزی است که می گیری. تفاوت ندارد راجع به سهام حرف بزنیم یا جوراب. من تمایل دارم جنس با کیفیت را وقتی بخرم که قیمت آن پایین آمده است.

وارِن بافِت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۴ ، ۱۱:۱۸
حسین حیدری تبار(استرون)

تفاوت قصه با تاریخ چیست؟

قصه و تاریخ دو مقولهٔ مجزا با اهداف و ویژگی‌های متفاوتی هستند. قصه، بیشتر جنبهٔ هنری و تخیلی دارد و هدفش سرگرم کردن و انتقال مفاهیم اخلاقی و انسانی است، در حالی که تاریخ به دنبال ثبت و بررسی رویدادهای واقعی گذشته است و هدفش درک و تحلیل علل و معلول‌های حوادث تاریخی است.

تفاوت‌های اصلی بین قصه و تاریخ:

ماهیت:

قصه بیشتر بر پایهٔ تخیل و خلاقیت نویسنده استوار است و ممکن است رویدادها یا شخصیت‌های خیالی را در بر بگیرد. در مقابل، تاریخ به دنبال ثبت و بررسی رویدادهای واقعی و مستند است.

هدف:

هدف اصلی قصه سرگرم کردن، انتقال مفاهیم و ارزش‌های اخلاقی، و بیان دیدگاه‌های نویسنده است. تاریخ اما با هدف درک گذشته، شناخت علل حوادث، و عبرت گرفتن از تجربیات گذشته به وجود آمده است.

روش:

قصه از عناصر ادبی مانند شخصیت‌پردازی، طرح، و زبان هنری برای روایت استفاده می‌کند. تاریخ اما از اسناد و مدارک معتبر، بررسی شواهد، و تحلیل‌های منطقی برای بیان رویدادها بهره می‌برد.

محدودیت‌ها:

قصه ممکن است محدودیت‌های زمانی و مکانی نداشته باشد و رویدادهای غیرواقعی را نیز در بر بگیرد. در مقابل، تاریخ به زمان و مکان وقوع رویدادها و اسناد و مدارک موجود محدود است.

جنبه‌های هنری:

قصه به عنوان یک اثر هنری، می‌تواند جنبه‌های زیبایی‌شناختی و ادبی داشته باشد. تاریخ بیشتر به عنوان یک علم، به دنبال دقت و صحت در ارائهٔ رویدادها است.

تأثیرگذاری:

قصه می‌تواند از طریق تأثیرگذاری عاطفی و ایجاد همذات‌پنداری با مخاطب، مفاهیم و ارزش‌ها را منتقل کند. تاریخ نیز با ارائهٔ درس‌های عبرت‌آموز از گذشته، می‌تواند به انسان‌ها در شناخت بهتر خود و جهان کمک کند.

به طور خلاصه، قصه بیشتر یک اثر هنری است که با هدف سرگرم کردن و انتقال مفاهیم به مخاطب نوشته می‌شود، در حالی که تاریخ یک علم است که به دنبال ثبت و بررسی رویدادهای واقعی و تحلیل علل و معلول‌های آن‌هاست.(منبع: هوش مصنوعی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۴ ، ۱۵:۱۶
حسین حیدری تبار(استرون)

چرا رنج کشیدن منجر به انسان تر شدن ما می شود؟

در تجربه رنج، ما آسیب پذیری و شکنندگی خود را به عنوان یک انسان درک می کنیم و این فهم منجر به سه فضیلت زنجیره وار می شود:

همدردی (Sympathy): همدردی به معنای حس تأسف یا نگرانی برای رنج دیگران است، بدون اینکه الزاماً درک عمیقی از احساسات آن‌ها داشته باشید.

همدلی  (Empathy): همدلی به معنای توانایی درک احساسات دیگران و گذاشتن خود به جای آن‌هاست. این مفهوم شامل شناخت و درک تجربه عاطفی فرد دیگر است

شفقت (Compassion): شفقت یک قدم فراتر از همدلی است و شامل تمایل به کاهش رنج دیگران است. شفقت شامل همدلی همراه با اقدام یا آرزوی کمک به دیگران برای کاهش درد و رنج آن‌هاست. در همدلی، ما ممکن است دچار غم یا اضطراب شویم اما در مهربانی ما همراه با آرامش، متعهد می شویم که کاری برای دیگری کنیم.

در همدردی و همدلی ما واکنش عاطفی نشان می دهیم و در شفقت یا مهربانی واکنش ما یا به عبارت بهتر کنش ما، عملی است.

این زنجیره همدردی، همدلی و مهربانی (شفقت) در بلندمدت منجر به نوع‌دوستی (Altruism) می شود ؛ یعنی منش و رفتاری بدون خودخواهی و همراه با ازخودگذشتگی برای کمک به دیگران، حتی به قیمت آسیب به خود. مانند اهدای عضو برای نجات جان یک نفر.

قدر رنج های خود را بیشتر از پیش بدانیم، هر رنجی، یک کلاس عملی است به سوی انسان تر شدن.(منبع: فضای مجازی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۴ ، ۱۵:۱۰
حسین حیدری تبار(استرون)