کارکردهای مدیریت

تفاوت ارزیابی با ارزش یابی

ارزیابی(Apprisal) یعنی اینکه عملکرد فرد یا یک گروه را اندازه گرفته و با خودش مقایسه کنیم.

ارزش یابی(Evaluation) یعنی اینکه عملکرد فرد را ارزیابی می کنیم ولی بعد آن را با دیگران مقایسه کنیم.

پس اول باید ارزیابی اتفاق بیافتد بعد ارزش یابی، در واقع ارزیابی مقدمه ارزش یابی است.(منبع: تئوری های مدیریت غلامعلی طبرسا)

تفاوت ارزیابی با ارزش یابی

تفاوت اصلی بین ارزیابی و ارزش‌یابی در روش و هدف استفاده از آنها است.

ارزیابی به معنای بررسی و ارزش‌گذاری عملکرد، کارایی یا کیفیت چیزی است. در این روش، معمولاً ملاک‌های مشخص و قابل اندازه‌گیری تعریف می‌شود تا بتوان عملکرد چیز مورد نظر را با استفاده از آنها سنجید. به عبارت دقیق‌تر، در ارزیابی، عملکرد چیز مورد نظر با استفاده از پارامترهای قابل سنجش و قابل تحلیل به صورت کمّ و کسّ پاسخ داده می شود.

اما در ارزش‌یابی، هدف بیان کیفیت یک چیز یا شخص است. در واقع، در حالاتی که نمی توان پارامتر ها را به صورت کمّ و کسّ سنجید (به عنوان مثال: خلاقیت یک هنرمند) یا وقتی که ملاک های کمّ و کسّ قابل تعریف نیستند (به عنوان مثال: ارزش یک اثر هنری)، از ارزش‌یابی استفاده می‌شود. در این روش، به جای استفاده از پارامترهای قابل سنجش، بیانگران کیفیت چیز مورد نظر به صورت کلامی و توصیفی است.

به طور خلاصه، ارزیابی براساس پارامترهای قابل سنجش و قابل تحلیل صورت می‌گیرد، در حالی که ارزش‌یابی براساس بیانگران کیفیت چیز مورد نظر صورت می گیرد.(منبع: هوش مصنوعی chatgpt)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۰۱
حسین حیدری تبار(استرون)

جامعه از نظر صنعتی

 جامعه از نظر صنعتی : 1) پیش صنعتی   2)صنعتی    3) فرا صنعتی

پیش صنعتی : 1) شکار  2) پالیزی  3) کشاورزی         

(( نخستین جامعه : جامعه شکار بود ))

پیش صنعتی از دیدگا ه ِلنسکی :

ویژگیهای جامعه شکار     

1- بر آوردن نیاز های اولیه از طریق طبیعت

2- سطح تکنولوژی بسیار پایین و ناچیز

3- گروههای کوچک و بسیار پراکنده و وابسطه به هم

4- نابرابری بین افراد جامعه کم بود

5- تفکیک اجتماعی بر اساس ویژگیهایی چون ( جنس  , سن , .... )  

ویژگیهای جامعه پالیزی

1- نوع کشاورزی سبک ( کشت بعضی دانه ها و محصولات کشاورزی )

2- تاکید بر تولید ابزار و لوازم خانگی

3- سطح تکنولوژی پایین بود

4- به مرور در جامعه پالیز کار ارزش اجتماعی یا مازاد تولید به وجود آمد

5- ارزش مازاد اجتماعی باعث ایجاد تخصص در وظایف شد 

* ارزش مازاداجتماعی : تامین نیاز های افراد دیگر علاوه بر نیازهای شخصی 

 ویژگیهای جامه کشاورزی

1- نو آوری در زمینه محصولات کشاورزی

2- سکونت های دائمی به وجود آمد

3- تقسیم کار بیشتر شد و تفسیم کار به وجود آمد

4- مشاغل جدید بوجود آمد ( نعل بندی , ....)

 

        جوامع صنعتی

جوامع صنعتی : جوامع صنعتی جوامعی است که اساساٌ بر مکانیزاسیون تولید کالاهای اقتصادی و خدمات متکی است

* مکانیزم : روشی برای انجام دادن هدف

ویژگیهای جامه صنعتی از دیدگاه آبرکرومبی

1- پیدایش دولت های ملی    2- اقتصاد مبتنی بر تولید     3- تولیدات ماشینی     4- شهر نشین شدن جوامع    5- بالا رفتن سطح سواد  6- کاهش نسبی جمعیت کارکنان در بخش کشاورزی   7- کاربردی شدن علوم ظهور نهادهای سیاسی    9- وجود دو نظام سیاسی ( سرمایه دار و  سوسیالیسم )

* شروع جوامع صنعتی باظهور انقلاب صنعتی در انگلستان به وجود آمد

دلایل انقلاب صنعتی : 1- نزدیکی به ذخایر عظیم زغال سنگ ( منابع ) 2- حمل ونقل 3- کارکنان ( نیروی کار رایگان ) 4- بازار های جهانی 

  (( مهم ترین تغییر که باعث به وجود آمدن انقلاب صنعتی شد دگرگونی در روشها بود ))

تاثیرات انقلاب صنعتی :

1- انقلاب صنعتی باعث دگرگونی در نهادهای سیاسی شد 2- ماسینی جایگزین کار دستی شد 3- باعث اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی شد 4-روند شهر نشینی افزایش یافت  5- کاردرکارخانه جایگزین کار در مزرعه شد 6- تقسیم کار افزایش یافت و نیازبه تخصص افزایش یافت 7-کارکرد و شکل خانواده را دگرگون کرد

 اصول اخلاقی :

اصول اخلاقی از دیدگاه ویلدورانت

1- تغییر در خلوق وخوی بشر 2- به تاخیر افتادن بلوغ اقتصادی و رشد ذهنی 3- ماشینی شدن زندگی انسان 4- تعغییر در ماهیت وظایف خانواده و زنان  5- مد زدگی و عوام زدگی  مصرف گرایی گرایش به گذراندن زمان در حال  6- گسترش بیماریهای روحی و روانی

نظامهای اقتصادی جامه صنعتی :

1- سرمایه داری (کاپیتالیزم ) 2- سوسیالیسم 3- ترکیبی از هردو ( کاپیتالیزم و سوسیالیسم )

سرمایه داری : نظامی اقتصادی است که در آن وسایل تولید بیشتر در دست بخش خصوصی است و انگیزه فعالیت انباشت سرمایه و حد اکثر رساندن سوداست

اشکال سرمایه داری از نظر محدوده فعالیت :

1- اقتصاد آزاد : اقتصادی که مردم می توانند با حد اقل مداخله دولت در امور اقتصادی آزادانه با دیگران رقابت کنند ( آدام اسمیت ) این حق برای تجارت محفوظ است که خود را تنظیم کند و اساساَ بدون ترس از نظارت دولت عمل کند

2- سرمایه داری مبتنی بر تنظیم روابط اقتصادی توسط دولت اگر محدودیتی در کار نباشد شرکت های تجاری ممکن است در پی کسب سود  بیشتر مصرف کنندگان را فریب دهند یا سلامتی کارکنان خود را به خطر اندازند و یا بر ضد قوانین حقوقی و طبیعی فعالیت کنند از این رو دولت ها در کشور های سرمایه داری غالبا در مسائل اقتصادی دخالت می کند و قوانینی در این مورد وضع و اجرا می کنند.

برخی از انتقادات وارده بر نظام سرمایه داری :

1- توزیع ناکار آمد و نا آدلانه پول وقدرت  2- گرایش به انحصار طلبی در بازار  3- استثمار ( بهره کشی ) فرهنگی و اقتصادی   4- ظهور پدیدهایی از قبیل نا برابری بیکاری بی ثباتی اقتصادی تورم

عنوان کتاب کا له تسکی : سرمایه داری 4 : تولید یک اقتصاد جدید

چهار نوع سرمایه داری از دیدگاه کاله تسکی :

1- نوع اول : از اولین جنگ جهانی شروع شد باعث جدایی سیاست مداران و کارشناسان و فعالان اقتصادی از یکدیگر و سیاستمداران در اقتصاد دخالت نکردند .

2- نوع دوم : مقامات و رهبران سیاسی همه کاره اقتصاد شدند که در آن زمان با شکستهای زیادی روبرو شد ( رکود اقتصادی )

3- نوع سوم :بر محور بازار استوار گردید ( واگذاری به بازار )

4- نوع چهارم : حرکت به سوی نوعی تعادل در سیاستهای  اقتصادی وسیاسی وافزایش سهم اشخاص در سرمایه ها

چالشهای سرمایه داری از دیدگاه برونر ( زوال تمدن سرمایه داری )

1- کرایش سرمایه داری به هرج و مرج همگانی که باعث دخالت دولت می شود  2- گرایش به هرج و مرج در حوضه های خاص  

2- خطر از بین رفتن منابع طبیعی

تعریف و نقش کارتل ها در نظام سرمایه داری :

کارتل : اتحادیه شرکت های تجاری و صنعتی برای نظارت بر بازده قیمت کالاها و مانند اینها

کارتل ها به دلیل دخالت در سرنوشت ملت ها و دولت ها نقش مهمی در سرنوشت فعلی جهان دارند مشکلات ناشی از رقابت بر سر تسخیر و اداره بازار باعث شد که صاحبان شرکتها به این نتیجه با یکدیگر تن به توافقهاو قراردادهای بدهند

آنها بر طبق قراردادهایی میان خود جهان را به سه بخش تقسیم کردند . 

1- سرزمین های انحصاری ( حوزهای نفوض اقتصادی ) 2- سرزمین های غیر انحصاری ( مشترک ) 3- سرزمین های خارج از حیطه عمل قرارداد ها ( خنثی )

دامپینگ ( بازارشکنی ) : ریختن اجناس مرغوب با قیمت مصنوعی بسیار ارزان در بازار

 

                                          میثم عبداللهی  «مدیریت صنعتی »

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۲ ، ۰۹:۵۴
حسین حیدری تبار(استرون)

?What is the definition and difference between confederation and federation

Confederation and federation are two forms of government that involve the sharing of power between different levels of government. The main difference between the two is the degree of centralization and autonomy that each level of government has.

A confederation is a loose association of states or regions that come together for a common purpose, such as defense or trade. In a confederation, each member state retains its sovereignty and independence, and the central government has limited powers. The central government is usually responsible for coordinating common policies and resolving disputes between member states, but it does not have the power to make laws or enforce them.

A federation, on the other hand, is a more centralized form of government in which power is shared between a central government and regional governments. In a federation, the central government has more authority than in a confederation, but it still shares power with regional governments. The regional governments have some autonomy to make their own laws and policies within their jurisdiction, but they are subject to the authority of the central government.

In summary, while both confederations and federations involve sharing power between different levels of government, confederations are more decentralized with member states retaining sovereignty while federations are more centralized with regional governments having some autonomy but subject to the authority of the central government.

تعریف و تفاوت کنفدراسیون با فدراسیون چیست؟

کنفدراسیون و فدراسیون دو شکل از حکومت هستند که شامل تقسیم قدرت بین سطوح مختلف دولت است. تفاوت اصلی این دو در میزان تمرکز و خودمختاری است که هر سطح از دولت دارد.

کنفدراسیون یک انجمن غیرمتمرکز(Loose) از ایالت ها یا مناطقی است که برای یک هدف مشترک، مانند دفاع یا تجارت گرد هم می آیند. در یک کنفدراسیون، هر کشور عضو، حاکمیت و استقلال خود را حفظ می کند و دولت مرکزی دارای اختیارات محدودی است. دولت مرکزی معمولاً مسئول هماهنگی سیاست های مشترک و حل و فصل اختلافات بین کشورهای عضو است، اما قدرت وضع قوانین یا اجرای آنها را ندارد.

از سوی دیگر، فدراسیون شکل متمرکزتری از حکومت است که در آن قدرت بین یک دولت مرکزی و دولت های منطقه ای تقسیم می شود. در یک فدراسیون، دولت مرکزی اختیارات بیشتری نسبت به یک کنفدراسیون دارد، اما همچنان قدرت را با دولت های منطقه ای تقسیم می کند. دولت های منطقه ای تا حدی استقلال دارند تا قوانین و سیاست های خود را در محدوده صلاحیت خود وضع کنند، اما تابع اختیارات دولت مرکزی هستند.

به طور خلاصه، در حالی که هم کنفدراسیون ها و هم فدراسیون ها شامل تقسیم قدرت بین سطوح مختلف دولت هستند، کنفدراسیون ها غیرمتمرکزتر هستند و کشورهای عضو ؛ حاکمیت خود را حفظ می کنند در حالی که فدراسیون ها متمرکزتر هستند و دولت های منطقه ای دارای خودمختاری هستند اما تابع اختیارات دولت مرکزی هستند.

منبع: چت جی پی تی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۱۳
حسین حیدری تبار(استرون)

چه فرقی بین مسئله و مشکل وجود دارد؟

      تفاوت اصلی بین مسئله و مشکل این است که یک مسئله، موضوع یا مبحثی است که نیاز به پرداختن یا بحث دارد، در حالی که مشکل، موقعیت یا شرایطی است که باید حل یا تصمیم گیری شود. یک مسئله ممکن است لزوماً پیامدهای منفی نداشته باشد، در حالی که یک مشکل معمولاً به نوعی سختی یا چالش دلالت دارد. علاوه بر این، یک مساله ممکن است ذهنی تر و قابل تفسیر باشد، در حالی که یک مشکل تمایل بیشتری به عینی و ملموس تر دارد.

منبع: چت جی پی تی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۶
حسین حیدری تبار(استرون)

15 واقعیت شگفت انگیز در مورد سیستم آموزشی فنلاند

منتشر شده توسط SchoolAdvisor  24 مارس 2021

      فنلاند اخیراً توسط گزارش شادی جهانی سازمان ملل متحد برای چهارمین بار متوالی به عنوان شادترین کشور جهان انتخاب شد. یکی از جذابیت های فنلاند سیستم آموزشی آنهاست. سیستم آموزشی غیرمتعارف آن به سادگی با مخالفت با مدل متمرکز مبتنی بر ارزیابی که بسیاری از کشورها از آن استفاده می کنند، یکی از بهترین ها در جهان است.

در اینجا 15 حقیقتی که احتمالاً درباره سیستم آموزشی فنلاند نمی دانستید آورده شده است.

1 . بچه ها تا 7 سالگی مدرسه را شروع نمی کنند.

     کودکان تنها در سن 7 سالگی باید به مدرسه بروند، اگرچه امکان حضور در پیش دبستانی وجود دارد. سیستم آموزشی فنلاند با دادن آزادی یادگیری فراتر از برنامه درسی رسمی در سنین پایین، کودکان را تشویق به خلاقیت و تدبیر می کند.

2 . برخلاف سایر سیستم ها، دانش آموزان فنلاندی فقط باید در سن 16 سالگی در یک امتحان متمرکز شرکت کنند.   

       دانش‌آموزان در امتحانی شرکت می‌کنند که به عنوان آزمون کارشناسی ارشد فنلاند شناخته می‌شود تا واجد شرایط ورود به دانشگاه شوند. اما در طول 9 سال تحصیل اجباری آنها (بله، درست خواندید، فقط 9 سال!)، آنها تحت فشار یک سیستم مبتنی بر آزمون نیستند. تکالیف کمی هم وجود دارد!

3. همه بچه ها صرف نظر از توانایی، در یک کلاس درس آموزش داده می شوند.

     برای اطمینان از اینکه کودکان دارای ناتوانی های یادگیری یا رفتاری که در حال کوشش هستند عقب نمانند، مدارس وسایل کمک آموزشی را به کار می گیرند که یک سال بیشتر آموزش ببینند تا تلاش های معلم را تکمیل کنند.

4. کودکان در فنلاند در شش سال اول تحصیل به هیچ وجه مورد سنجش(امتحان) قرار نمی گیرند.

     در حالی که دانش آموزان سایر کشورها در هر ترم مدرسه برای کسب امتیاز در امتحانات تلاش می کنند، فنلاندی ها از فشار امتحان رها هستند. دلیلش این است که امتحانات و تست ها تا زمانی که دانش آموزان در سنین نوجوانی خود قرار نگیرند مورد سنجش قرار داده نمی شوند.

5. دولت برای یادگیری بچه ها کمک هزینه می دهد.

    بله، ما می دانیم. احمقانه به نظر می رسد، درست است؟ اما این یک واقعیت است. به دانشجویان در فنلاند کمک هزینه ماهانه حدود 500 یورو توسط دولت، علاوه بر تحصیل رایگان، که معمولاً تا 70000 دلار آمریکا در سال برای آمریکایی ها هزینه دارد، ارائه می کند.

6 . 93 درصد از فنلاندی ها از دبیرستان فارغ التحصیل می شوند.

     فارغ التحصیلی از دبیرستان یک نقطه عطف مهم برای یک نوجوان است. نرخ بالای فارغ التحصیلی از دبیرستان نشان می دهد که آموزش فنلاند آموزش با کیفیت را برای دانش آموزان در اولویت قرار می دهد که احتمال ترک تحصیل را کاهش می دهد.

7 . 43 درصد در هنرستان تحصیل می کنند.

      در سن 16 سالگی، دانش آموزان می توانند تصمیم بگیرند که آیا می خواهند در دبیرستان هم ارز فنلاند شرکت کنند تا آنها را برای دانشگاه آماده کنند یا وارد آموزش حرفه ای شوند.

8 . دانش آموزان در مدرسه زبان های بیشتری یاد می گیرند.   

      آموزش زبان فنلاندی از روز اول مدرسه شروع می شود. در سن 9 سالگی، دانش آموزان زبان سوئدی (دومین زبان رسمی فنلاند) را شروع می کنند و در 11 سالگی شروع به یادگیری زبان سوم، معمولا انگلیسی می کنند. بسیاری از دانش آموزان حتی زبان چهارم را در حدود سن 13 سالگی می آموزند. دانش آموزان دو زبان اول خود را در آزمون کارشناسی ارشد برای قرار گرفتن در دانشگاه مورد آزمون قرار می گیرند.

9. دانش آموزان مدارس ابتدایی در فنلاند روزانه 75 دقیقه استراحت می کنند در حالی که در ایالات متحده به طور متوسط 27 دقیقه استراحت می کنند.

      دانش‌آموزان علاوه بر ساعت‌های استراحت بیش از حد معمول، پس از هر کلاس درس؛ 15 دقیقه استراحت نیز دارند. علاوه بر این، فعالیت بدنی در فضای باز بسیار تشویق می شود و برخی از دروس خارج از کلاس تدریس می شوند.

10 . معلمان فقط 4 ساعت در روز را در کلاس درس می گذرانند و 2 ساعت در هفته را برای پیشرفت حرفه ای وقت می گذارند.

      معلمان حداقل دو ساعت را صرف تهیه برنامه درسی و ارزیابی پیشرفت دانش آموزان به صورت هفتگی می کنند. با ساعات تدریس کمتر، تمام وقت دانش‌آموزان در کلاس گرفته نمی‌شوند و معلمان برای آماده شدن با مشکل مواجه نمی‌شوند.

11. برنامه درسی ملی تنها یک دستورالعمل راهنما است.

      معلمان این آزادی را دارند که بهترین روش های آموزشی را برای دانش آموزان خود انتخاب کنند. به معلمان دستورالعمل هایی در مورد آنچه باید آموزش دهند داده می شود، اما نسخه ای برای نحوه آموزش به آنها داده نمی شود. این نحوه ی عمل؛ به معلمان بسیار آموزش دیده اجازه می دهد تا برنامه درسی را برای آموزش گروه منحصر به فرد دانش آموزان خود ایجاد کنند.

12 . تمامی معلمان در فنلاند باید دارای مدرک فوق لیسانس باشند تا حقوق کامل دریافت کنند.

      برای تدریس در فنلاند به بیش از مدرک لیسانس و گواهی تدریس نیاز دارید. معلمان برای اینکه بتوانند برنامه درسی و ارزشیابی با کیفیتی را برای دانش آموزان خود برنامه ریزی کنند، باید دارای مدارک تحصیلی برتر باشند.

13. معلمان از بین 10 درصد فارغ التحصیلان برتر انتخاب می شوند.

      در بسیاری از کشورها ممکن است معلم شدن برای یک نفر آسان باشد. اما، در مورد فنلاند این گونه نیست؛ زیرا وکیل یا پزشک بودن در این کشور در مقایسه با معلم بودن آسان تر است. حتی زمانی که صلاحیت معلمی را دارید، باید برای اینکه در بین 10 درصد فارغ التحصیلان برتر باشید، رقابت کنید تا به عنوان یک معلم انتخاب شوید.

14 . واقعا شان و مقام معلمان مانند پزشکان و وکلا هستند.

      برخلاف اکثر کشورها، که حرفه معلمی دست کم گرفته می شود و به آن نگاه تحقیرآمیز دارند. معلمان در فنلاند دارای تحصیلات عالی هستند و به عنوان متخصص مورد احترام هستند. شان و مقام آنها برابر با وکیل و پزشک است.

15 .  معلمان دانش آموزان را همراهی می کنند.

     در اکثر کشورها (از جمله مالزی)، دانش آموزان هر سال یک معلم جدید دارند. در فنلاند، یک معلم به احتمال زیاد به مدت پنج سال با یک گروه از دانش آموزان باقی می ماند. این شیوه ی عمل به معلمان این فرصت را می دهد که با دانش آموزان خود پیوند برقرار کنند و همچنین دانش آموزان را به عنوان یادگیرنده بهتر بشناسند.

      علی رغم ویرانی های این بیماری همه گیر(کرونا)، فنلاند همچنان شادترین کشور جهان است. این حقایق شگفت انگیز در مورد سیستم آموزشی فنلاند نشان می دهد که چگونه این کشور رفاه و توسعه مردم خود را در اولویت قرار می دهد. دانش‌آموزان می‌توانند هر از چند گاهی به جای استرس سر امتحانات، بر یادگیری واقعی مهارت‌های زندگی تمرکز کنند که برای آینده‌شان مفید است.

برگردان به فارسی به کمک مترجم گوگل و ویراش توسط حسین حیدری تبار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۶
حسین حیدری تبار(استرون)

تعریف مذاکره و شرایط آن

        مذاکره به معنای یک فرآیند تعاملی است که در آن دو یا چند طرف با هدف رسیدن به توافقی مشترک، در مورد مسائل و موضوعات خاصی با یکدیگر صحبت و بحث می‌کنند. در این فرآیند، طرفین سعی می‌کنند نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و با هم به توافقات مناسب برسند. شرایط مذاکره شامل اجتماع دو یا چند طرف، وجود نظام مناسب برای تبادل اطلاعات، حضور نماینده‌های قابل اعتماد هر طرف، تمایل به رسیدگی به نظرات و پیشنهادات دیگران، قابل دست‌یابی بودن هدف‌های قابل توافق، صبر و حوصله کافی در جستجوی راه حل مناسب و پذیرش نقش خود در فرآیند مذاکره است.

        مذاکره فرآیند ارتباط بین دو یا چند طرف با هدف دستیابی به توافق یا حل تعارض است. این شامل تبادل ایده ها، پیشنهادات و امتیازات به منظور یافتن راه حل قابل قبول دوجانبه است.

شرایط موفقیت در مذاکره عبارتند از:

1 . تمایل به مذاکره: همه طرف های درگیر باید مایل به مشارکت در روند مذاکره و تلاش برای یافتن راه حل باشند.

2 . اهداف روشن: هر یک از طرفین باید اهداف و مقاصد روشنی داشته باشند که می خواهند از طریق مذاکره به آنها دست یابند.

3 . ارتباط باز: ارتباط موثر برای مذاکره موفق ضروری است. همه طرف ها باید بتوانند دیدگاه ها و نگرانی های خود را آشکارا و صادقانه بیان کنند.

4 . انعطاف پذیری: مذاکره نیاز به انعطاف و تمایل به سازش در برخی موضوعات برای رسیدن به توافق دارد.

5 . اعتماد: اعتماد در هر مذاکره ای مهم است زیرا به ایجاد رابطه بین طرفین درگیر کمک می کند و محیطی را ایجاد می کند که در آن هر دو طرف احساس راحتی کنند و اطلاعات را به اشتراک بگذارند.

6 . صبر: مذاکره می تواند فرآیندی زمان بر باشد، بنابراین برای اطمینان از اینکه همه مسائل به درستی مورد توجه قرار گرفته و حل و فصل می شوند، صبر لازم است.

7 . آمادگی: آمادگی کافی برای مذاکره موفق ضروری است. این شامل تحقیق در مورد موقعیت طرف مقابل، شناسایی مناطق بالقوه توافق، و توسعه استراتژی برای دستیابی به اهداف است.

منبع: چت جی پی تی

Definition of negotiation and its conditions

Negotiation means an interactive process in which two or more parties talk and discuss with each other about certain issues with the aim of reaching a common agreement. In this process, the parties try to identify their strengths and weaknesses and reach appropriate agreements together. The conditions of negotiation include the meeting of two or more parties, the existence of a suitable system for exchanging information, the presence of reliable representatives of each party, the willingness to consider the opinions and suggestions of others, the attainability of agreeable goals, sufficient patience in searching for a suitable solution and acceptance. Your role in the negotiation process.

Negotiation is a process of communication between two or more parties with the aim of reaching an agreement or resolving a conflict. It involves the exchange of ideas, proposals, and concessions in order to find a mutually acceptable solution.

The conditions for successful negotiation include:

1. Willingness to negotiate: All parties involved must be willing to engage in the negotiation process and work towards finding a solution.

2. Clear objectives: Each party should have clear objectives and goals that they want to achieve through the negotiation.

3. Open communication: Effective communication is essential for successful negotiation. All parties should be able to express their views and concerns openly and honestly.

4. Flexibility: Negotiation requires flexibility and willingness to compromise on certain issues in order to reach an agreement.

5. Trust: Trust is important in any negotiation as it helps build rapport between the parties involved and creates an environment where both sides feel comfortable sharing information.

6. Patience: Negotiation can be a time-consuming process, so patience is necessary to ensure that all issues are addressed and resolved properly.

7. Preparation: Adequate preparation is essential for successful negotiation. This includes researching the other party's position, identifying potential areas of agreement, and developing strategies for achieving objectives.

Source: CHATGPT

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۱
حسین حیدری تبار(استرون)

اولویت نگاهت به .... باشد تا به ....(10)

272 اولویت نگاهت به حکم روایی باشد تا به حکم رانی

273 اولویت نگاهت به حکم بودن باشد تا به حاکم بودن

274 اولویت نگاهت به انحصار(متمایز بودن) باشد تا به رقابت

275 اولویت نگاهت به کار کردن برای یادگیری(کسی مهارت) باشد تا به پول درآوردن

276 اولویت نگاهت به از«صفر به یک»(یعنی خلق یک اثر بدیع) باشد تا به از«یک به بی نهایت»(یعنی چیزی که قبلا هم وجود داشته است) باشد

277 اولویت نگاهت به نگاه کردن باشد تا به دیدن

278 اولویت نگاهت به کسب مهارت نرم(شخصیت، مهارت های ارتباطی و نحوه ی تعاملات اجتماعی فرد) باشد تا به مهارت سخت(امور فنی)

279 اولویت نگاهت به تشویق کسی باشد که از اشتباه کردن نمی ترسد(و چون اشتباه کرد برای اصلاح تلاش می کند) تا به کسی که از اشتباه کردن می ترسد

280 اولویت نگاهت در مهارت سیاسی مذاکره، نفوذ، و متقاعد سازی باشد تا به "از پشت خنجر زدن" و "زیرآبی رفتن"

281 اولویت نگاهت به دوست داشتن باشد تا به دوست داشته شدن

282 اولویت نگاهت به سخت تلاش کردن برای رسیدن به اهداف تان باشد تا به خلاصی از استرس و انتقاد دیگران

283 -  اولویت نگاهت به ساختن زندگی خود باشد تا به مقایسه ی آن با زندگی دیگران

284 اولویت نگاهت به یادگیری از دیگران باشد تا به اعلام دانسته هایت به دیگران

285 اولویت نگاهت در مدیریت به گوش دادن اجتماعی باشد تا به گوش دادن فردی

286 اولویت نگاهت به توضیح این که«چه کار می خواهید بکنید» برای کارکنان باشد تا به صرفا درخواست و دستور خود را مطرح کنید

287 اولویت نگاهت به تبدیل یک جنگجو به دیپلمات(کسی که ابزارش؛ مذاکره، ترغیب، مدیریت تعارض و ایجاد اتحاد، برای شکل دادن به محیط به منظور حمایت از اهداف استراتژیک) تا به جنگجو شدن یک دیپلمات

288 اولویت نگاهت به فتح خویش باشد تا به فتح قله ها

289 اولویت نگاهت به مغلوب نشدن به خود باشد تا به مغلوب نشدن به دیگران

290 اولویت نگاهت به کارهای انجام شده در زمان های سخت و شرایط چالشی باشد تا به کارهای انجام شده در شرایط عادی و فراوانی منابع

291 اولویت نگاهت به چیزهایی باشد که خواهان به دست آوردن شان هستی تاه به چیزهایی که از دست داده اید

292 اولویت نگاهت به آخر جمع صحبت کردن باشد تا به سخنران اول بودن

293 اولویت نگاهت به کم و مختصر و ساده گویی و عمل بیشتر باشد تا به زیاده و مشروح و پیچیده گویی و عمل کم

294 اولویت نگاهت به نگرش، رویکرد و ذهنیت درست افراد تا به هوش و IQ آنها

295 اولویت نگاهت به ارزش(چیزی است که به دست می آوری) شیئ باشد تا به قیمت(چیزی است که برای  آن می پردازی) آن

296 اولویت نگاهت به سنجیدن زندگیت با آن جه دارید باشد تا به سنجش با چیزهایی که ندارید

297 اولویت نگاهت در زنگی به نیازهای و کفایت در داشته ها تا به خواسته ها و فراوانی داشته ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۶
حسین حیدری تبار(استرون)

مدیران سطح C

محمد‌رضا رمضانی

      در این پست سعی شده است که با مفاهیمی همچون CEO , CFO , COO , CMO , CTO و آشنا شوید ، بهتر است بدانید حرف C در تمامی کلمات فوق مخفف Chief به معنای رئیس یا مدیر می‌باشد و O نیز که در انتهای کلمه می‌آید مخفف Officer به معنای صاحب منصب می‌باشد و حرفی که در وسط قرار می‌گیرد نشان‌دهنده‌ حوزه فعالیت فرد مورد نظر می‌باشد به طور مثال در مدیر ارشد مالی (CFO) که F مخفف Finance می‌باشد.

 

۱ CEO. یا Chief Executive Officer چیست؟

واقعیت این است که مدیر عامل، رئیس همه و مسئول همه چیز است. او راهبرد استارتاپ را تعیین می‌کند. کارمندان را استخدام کرده و تیم ارشد را تشکیل می‌دهد. درمورد نحوه‌ی تقسیم منابع تصمیم نهایی را می‌گیرد، و همان کسی است که تصویر چهره‌اش روی جلد مجلات می‌رود.

مدیر عامل‌ها باید دارای مهارت تفکر راهبردی، توانایی تسلط بر جزئیات روزانه و توانایی تصمیم‌گیری برای تعیین مسیر صنعت و کسب و کار خود باشند. هم‌چنین باید بتوانند درمورد بهترین مسیر شرکت برای در دست گرفتن اوضاع آینده‌ی بازار تصمیم بگیرند. آن‌ها باید بتوانند شرط‌های خوبی ببندند.

بااین‌وجود مهارت کلیدی مدیر عامل در استخدام و اخراج کردن افراد است. تیم مدیریتی درست می‌تواند ضعف‌های مدیر عامل را پوشش دهد. مدیر عامل می‌تواند راهبرد تعیین کرده، آینده را پیش‌بینی و بودجه را کنترل کند، اما اگر تیم درستی را به خدمت نگیرد، باید خودش بر همه چیز احاطه داشته باشد. پس باید بتواند بهترین‌ها را شناسایی و استخدام کند، آن‌هایی را که به درد کار نمی‌خورند اخراج نموده، و میان این دو حالت کنترل اوضاع را در دست بگیرد.

وقتی برای مدت درازی در جزئیات گیر افتاده‌اید و نمی‌توانید خودتان را خلاص کنید، می‌دانید که به یک مدیر عامل حرفه‌ای نیاز دارید. مدیرعامل درمورد مقصد سازمان و افراد و فرآیندهای لازم برای رسیدن به آن و نحوه‌ی کار در بازار فعلی، تأمل می‌کند. اگر جزئیات را به راهبرد ترجیح می‌دهید، یا تفکرتان را تغییر دهید یا مدیر عامل استخدام کنید تا این کار را برایتان انجام دهد.

COO. 2  یا Chief Operating Officer چیست؟

مدیر ارشد عملیات، جزئیات پیچیده‌ی شرکت را مدیریت می‌کند. درباره‌ی UPS فکر کنید که سه بیلیون بسته را در دو هفته منتهی به کریسمس جابه‌جا می‌کند، مدیر ارشد عملیات اطمینان حاصل می‌کند که کسب و کارش می‌تواند هر روز بسته‌ها را تحویل بدهد. وی آنچه نیاز به ارزیابی دارد را می‌سنجد تا بگوید که آیا اوضاع خوب پیش می‌رود یا خیر. بعد تیمش سیستم‌هایی ایجاد می‌کنند تا این سنجش‌ها را پیگیری کرده و درصورت عدم تحویل بسته ازجانب شرکت، اقدام نمایند.

در یک کسب و کار خرده فروشی کوچک، مدیر فروشگاه عملاً همان مدیر ارشد عملیاتی است. وقتی کار را در چند جنبه توسعه می‌دهید یا وقتی اطمینان یافتن از عملیات راحت و روان به بخش مهمی از کارتان تبدیل می‌شود، زمان استخدام یک نفر فرا رسیده که از سنجش و اندازه‌گیری، عملیات و جزئیات لذت ببرد.

رئیس (President)

هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند رئیس یا همان پرزیدنت چه کار می‌کند. این سوال را از تعداد زیادی مدیر عامل پرسیدم و جواب هر کدام متفاوت بود. برخی می‌گویند که رئیس بر عملکرد کارمندان -منابع انسانی، مسائل مالی و راهبرد- نظارت دارد درحالی که مدیر ارشد عملیات بر فعالیت‌های روزانه نظارت می‌کند. دیگران اظهار می‌دارند که رئیس مترادف مدیر ارشد عملیات است، به‌خصوص در شرکت‌های کوچکتر. اما گاهی، رئیس شکاف بازمانده از مدیر ارشد عملیات و مدیر عامل را پر می‌کند.

یا گاهی، این عنوان به کسی تعلق می‌گیرد که شما می‌خواهید بر سر میز تعیین راهبرد حضور داشته باشد اما یک سمت مدیریتی واضح ندارد. در هر صورت، باید به‌طور جدی فکر کنید که آیا به حضور شخصی در این سمت نیاز دارید یا اینکه شرکت شما توسط مدیر عامل و مدیر ارشد عملیات کاملاً پوشش داده می‌شود.

۳ CFO . یا Chief Finance Officer چیست؟

به بیان صاف و ساده، مدیر ارشد مالی شما با پول سروکار دارد. آنها بودجه و راهبردهای مالی را فراهم می‌سازند، و تعیین می‌کنند که برای کسب و کارتان بهتر است اجاره کنید یا بخرید. بعد سیستم‌های کنترلی ایجاد می‌کنند که بر سلامت مالی شرکت شما نظارت دارند.

مدیر ارشد مالی «آدم بده» است که به شما اجازه نمی‌دهد تجهیزات ویدیوکنفرانس گران قیمتی را که به تازگی دیده‌اید بخرید و درعوض مجبورتان می‌کند وام تجاری خود را تسویه کنید. وقتی افسرده از بابت این وضعیت در دفتر خود نشسته‌اید، CFO مشغول کشف این نکته است که کدام مشتریان و محصولات سودآورترند، بدین‌ترتیب سال بعد می‌توانید از پس خریدن آن تجهیزات ویدیوکنفرانس بربیایید.

حرفم را باور کنید، خودتان خواهید دید که چه زمانی به یک CFO نیاز دارید. آیا شب‌ها بیدار می‌مانید و درمورد اعداد و ارقام خیال‌بافی می‌کنید؟ نه؟ پس باید کسی را به هیئت مدیره بیاورید که این کار را انجام دهد. شما کسی را می‌خواهید که کادوی تولد رؤیایی‌اش یک ماشین حساب و یک دفتر خالی باشد. پول، خون جاری در کسب و کار شماست، جریان نقدینگی همه‌چیز است. اگر فرق میان جریان نقدینگی و سود را نمی‌دانید به طرف نزدیک‌ترین تلفن رفته و برای خودتان یک CFO پیدا کنید.

CMO. 4 یا Chief Marketing Officer چیست؟

اخیراً، شرکت‌ها یک کارشناس بازاریابی را در سطح مدیریت به کادر خود افزوده‌اند، نه صرفاً در سطح معاونت و دلیلش ساده است: صحنه‌ی نبرد فعلی کسب و کارها بیشتر بر سر بازاریابی است، پس راهبرد شرکت اغلب با راهبرد بازاریابی رابطه دارد. CMO مسئول راهبرد بازاریابی است -که غالباً راهبرد فروش را هم شامل می‌شود- و بر پیاده‌سازی آن نظارت دارد.

CMO پشت و روی صنعت شما را می‌داند و شما را در جا انداختن محصولتان، متمایز کردن آن از محصولات رقبا و تهیه‌ی فهرستی از توزیع‌کنندگان یاری نموده و اطمینان حاصل می‌کند که مشتریان در جریان محصول شما قرار گرفته و خواهان آن بشوند.

اگر کسب و کار شما عمدتاً مبتنی بر بازاریابی است، پس به یک CMO نیاز دارید. ممکن است این فرد خودتان باشید و خوب انجامش بدهید، اما فقط درصورتی که وقت کافی برای انجام مابقی کارهایتان را داشته باشید. درغیراین‌صورت، باید دنبال کسی بگردید که بداند چه چیزی جذاب است و چه چیزی نیست.

CTO. 5 یا Chief Technology Officer چیست؟ یا CTO چیست؟

CTO چیست؟ بسیاری از مدیران ارشد فناوری به سطح مدیریتی تعلق ندارند. یک CTO باید پابه‌پای جریان‌های فناوری پیش برود، آن‌ها را در راهبرد شرکت بگنجاند، و حتماً به‌موقع شرکت را در جریان قرار دهد. آنها نباید اسباب‌بازی‌های جدید و فناوری‌های پیشرو را صرفاً به این دلیل بخرند که جدیدترین و عالی‌ترین چیزی است که وجود دارد.اگر فناوری روی راهبرد کسب و کار یا صنعت شما تأثیرگذار است، به یک CTO نیاز دارید.

منبع: https://codefriend.ir/

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۲
حسین حیدری تبار(استرون)

تعریف اصطلاحاتی در ارتباط با گفت و گو

What is the definition and difference between terms dialogue, monologue, discussion, debate, chat, diatribe, conversation?

Dialogue: A conversation between two or more people, where each person takes turns speaking and listening to the other(s). It is a form of communication that aims to understand and learn from each other.

Monologue: A speech or presentation given by one person, where they are the only ones speaking. It is a form of communication that aims to express one's thoughts, feelings, or ideas.

Discussion: A conversation between two or more people with the goal of exchanging information and ideas. It is a form of communication that aims to explore a topic in depth and reach a mutual understanding.

Debate: A formal discussion between two opposing sides with the goal of persuading others to adopt their point of view. It is a form of communication that aims to convince others through logical arguments and evidence.

Chat: An informal conversation between two or more people, often about everyday topics. It is a form of communication that aims to socialize and connect with others.

Diatribe: A long and angry speech or writing criticizing someone or something. It is a form of communication that aims to express strong negative emotions.

Conversation: An exchange of ideas and thoughts between two or more people. It is a general term for any type of verbal communication between individuals.

Source: CHATGPT

negotiation: negotiations involve two or more parties who come together to reach some end goal that is agreeable to all those involved. One party will put its position forward, while the other will either accept the conditions presented or counter with its own position.

Source: GOOGLE

تعریف و تفاوت بین اصطلاحات دیالوگ، مونولوگ، بحث، مناظره، چت، نزاع لفظی و مکالمه چیست؟

دیالوگ dialogue: مکالمه ای بین دو یا چند نفر، که در آن هر فرد به نوبت به صحبت و گوش دادن به دیگری (های دیگر) می پردازد. این نوعی ارتباط است که هدف آن درک و یادگیری از یکدیگر است.                                               مونولوگ  monologue: سخنرانی یا ارائه ای که توسط یک نفر ارائه می شود، جایی که آنها تنها کسانی هستند که صحبت می کنند. این نوعی ارتباط است که هدف آن بیان افکار، احساسات یا ایده های فرد است.               بحث discussion: گفت و گو بین دو یا چند نفر با هدف تبادل اطلاعات و عقاید. این نوعی ارتباط است که هدف آن بررسی عمیق یک موضوع و رسیدن به درک متقابل است.                                                                         مناظره  debate: گفت و گوی رسمی بین دو طرف مقابل با هدف متقاعد کردن دیگران به اتخاذ دیدگاه آنها. این نوعی ارتباط است که هدف آن متقاعد کردن دیگران از طریق استدلال و شواهد منطقی است.                                چت chat: گفت و گوی غیررسمی بین دو یا چند نفر، اغلب در مورد موضوعات روزمره. این نوعی ارتباط است که هدف آن اجتماعی شدن و ارتباط با دیگران است.                                                                                       نزاع لفظی  Diatribe: سخنرانی یا نوشتار طولانی و عصبانی که از کسی یا چیزی انتقاد می کند. این نوعی ارتباط است که هدف آن بیان احساسات منفی قوی است.                                                                            مکالمه  conversation: تبادل ایده ها و افکار بین دو یا چند نفر. این یک اصطلاح کلی برای هر نوع ارتباط کلامی بین افراد است.

منبع: چت جی پی تی

مذاکره negotiation: مذاکرات شامل دو یا چند طرف است که برای رسیدن به هدف نهایی که مورد توافق همه افراد درگیر است، گرد هم می آیند. یک طرف موضع خود را مطرح می کند، در حالی که طرف دیگر یا شرایط ارائه شده را می پذیرد یا با موضع خود مقابله می کند.

منبع: گوگل

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۲ ، ۰۷:۲۹
حسین حیدری تبار(استرون)

226 - اولویت نگاهت به فعالیت معلم در کلاس درس باشد تا به طرح درس او

227 - اواویت نگاهت به تشویق در جمع و توبیخ در تنهایی تا به تذکر در جمع و قدردانی در خفا

228 اولویت نگاهت به داشتن توجه متفاوت به پدیده های مختلف باشد تا به داشتن توجه یکسان به پدیده های مختلف

229 اولویت نگاهت به این باشد که انجام دادن چه کاری درست است تا به اینکه حق با کیست

230 اولویت نگاهت برای شناخت افراد، نحوه ی رفتار آنها با زیردستان شان باشد تا به رفتارشان با همتایان شان

231 اولویت نگاهت به تمرکز بر تغییر باشد تا به نتایج

232 اولویت نگاهت بر انجام دادن کارهای درست باشد  دتا به رست انجام دادن کارها

233 اولویت نگاهت بر تمرکز بر ساختن شرایط جدید باشد تا به جنگیدن با شرایط کهنه و گذشته

234 اولویت نگاهت بر تربیت رهبران جدید باشد تا به پرورش پیرو

235 اولویت نگاهت بر درک افراد باشد تا به شناخت(شناسایی) آنها

236 اولویت نگاهت بر ساخت آینده باشد تا به پیش بینی آن

237 اولویت نگاهت بر تفکر و صحبت در باره ی راه حل ها باشد تا به تفکر در باره ی مسایل و مشکلات

238 اولویت نگاهت در راه اندازی یک کسب و کار ایجاد تغییر و تفاوت باشد تا به پول درآوردن

239 اولویت نگاهت بر درک و فهم صحیح رفتار افراد باشد تا به خشم و نداشتن تحمل آنها

240 اولویت نگاهت برای به دست آوردن صلح به درک و فهم باشد تا به زور و اجبار

241 اولویت نگاهت به تغییر خودت باشد تا به تغییر دنیا

242 اولویت نگاهت به چرایی تولدت و زندگیت باشد تا به روز تولدت

243 اولویت نگاهت به، به چالش کشیدن وضع موجود باشد تا مدیریت آن

244 اولویت نگاهت به پذیرفتن محدویت های خود(برای عبور از آنها) باشد تا نادیده گرفتن آنها

245 اولویت نگاهت به گفتن«برویم» باشد تا به«برو»

246 اولویت نگاهت به خلق بازار باشد تا به پاسخ دادن به نیاز بازار

247 اولویت نگاهت به انجام دادن کارهای مهم باشد تا به کارهای فوری

248 اولویت نگاهت به تمرکز بر اصلاح اشتباهات خود باشد تا به اصلاح سایرین

249 اولویت نگاهت به هوشمندانه کارکردن باشد تا به سخت کارکردن

250 اولویت نگاهت به چگونه یادگرفتن باشد تا به یادگیری

251 اولویت نگاهت به تفکر فازی(پیوستاری ) باشد تا به تفکردیجیتالی(صفر ویک ) چون علاوه سیاه و سفید، خاکستری هم هست.

252 اولویت نگاهت به منافع بلند مدت باشد تا به لذات زودگذر

253 اولویت نگاهت به قلبت باشد که چه کسی را دوست دارد(چون قلب فقط می تواند یکی را دوست داشته باشد) تا به چشمت که می تواند خیلی را دوست داشته باشد

254 اولویت نگاهت به سرمایه گذاری در مشاغل(در زمان کثرت نیروی انسانی و بالا بودن نرخ بیکاری) نیرو بر باشد تا به مشاغل سرمایه بر

255 اولویت نگاهت به خرد(چون خردقوه تمیز درستی کارهایی است که آینده مطلوب رانیزتضمین می کنند و این خود مستلزم درک و تشخیص ارزشها و داوری است) تا به دانش(چون دانش به پرسش های چگونه وچراپاسخ می دهدو راهنمای درست انجام دادن کارهاست)

256 اولویت نگاهت به حدود حجاب باشد تا به نوع حجاب

257 اولویت نگاهت به آنچه یادگیرنده نیاز دارد و می خواهد یاد بگیرد باشد تا به آنچه می دانید یا دوست دارید آموزش دهید

258 اولویت نگاهت به تزکیه باشد تا به تهذیب

259 اولویت نگاهت به پاسخ به بحران باشد تا به واکنش به آن

260 اولویت نگاهت به نحوه ی اجرای عدالت باشد تا به برقراری عدالت

261 اولویت نگاهت به آموزش باشد تا به تدریس

262 اولویت نگاهت به یادگیری حکمت باشد تا کسب دانش و محفوظات

263 اولویت نگاهت به گفتن کلمات مثبت در باره ی خودت باشد تا به توقع شنیدن کلمات مثبت از دیگران

264 اولویت نگاهت در روابط خود با دیگران؛ حمایتگری، مذاکره کننده، شنوا، اطلاعات دهنده، احترام گذار و گشاده رو یی باشد تا به کنترلگری و مجبورسازی دیگران یا احساس مالکیت نسبت به آنها داشتن

265 اولویت نگاهت به کنترل درونی باشد تا به کنترل بیرونی

266 اولویت نگاهت به یادگرفته های فراگیران باشد تا به نمرات کسب شده ی آنها

267 اولویت نگاهت به یادگرفته هایی باشد که به رفتار مبدل شده اند تا به صرف داشتن یادگیری

268 اولویت نگاهت به عشق فرد به خودش باشد تا به عشق او به دیگران

269 اولویت نگاهت در تشویق و توبیخ متوجه عملکرد افراد باشد تا متوجه شخصیت آنها

270 اولویت نگاهت به طرز فکر افراد باشد تا به رفتارهای آنها

271 اولویت نگاهت به تحول باشد تا به تغییر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۱ ، ۰۹:۵۸
حسین حیدری تبار(استرون)