Bottom of Form
راسل اکاف و برنامه ریزی آینده ساز
این نوشتار برگرفته از مقالهای با عنوان «چهار نگرش به برنامه ریزی» نوشته راسل اکاف است که توسط آقای تقی ناصر شریعتی ترجمه و در نشریه تدبیر به چاپ رسیده است. از آنجا که یکی از بهترین مطالبی است که تا کنون خواندهام و ارتباط آینده پژوهی و برنامه ریزی را روشن میکند، حیفم آمد آن را بازنشر ندهم. مخصوصا آنکه بسیاری از مدیران، عطش آشنایی با آینده پژوهی و کاربردی کردن آن در سازمانها و شرکتهای خود را دارند. ه راسل اکاف
هنوز مدیران زیادی هستند که به برنامه ریزی اعتقادی ندارند. نگرشها نسبت به برنامه ریزی بسیار متفاوت است، اما میتوان آنها را در چهار نوع عمومی دسته بندی کرد: حال گرایی (INACTIVE)، گذشته گرایی (REACTIVE)، آینده گرایی (PREACTIVE)، و آینده سازی (PROACTIVE). این نگرشها نزد هر فرد و یا سازمان به نسبت های مختلفی با یکدیگر ترکیب می شود و ترکیب حاصل، از زمانی که به زمان دیگر و از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر خواهد کرد. به علاوه در هر زمان نگرشهای بسیار متفاوتی نسبت به برنامه ریزی در هر سازمان وجود خواهد داشت.آینده پژوهی
با این همه معمولاً یکی از این نگرشها در افراد و سازمانها بر دیگر نگرشها غالب میشود. این چهار نگرش را میتوان به رنگ های اصلی تشبیه کرد، آنها را میتوان به گونههای مختلف با یکدیگر ترکیب کرد و گستره وسیعی از نگرشهای ثانوی را بدست آورد که در پرتو شرایط متفاوت تغییر خواهد کرد. علیرغم تنوع ترکیبهای ممکن، نمونههای خالص به آسانی قابل شناخت است.ن پژوهی
حال گرایی پژوهی
حال گرایان از موقعیتی که امور دارند و راهی که دنبال می کنند، خرسند هستند. بنابراین بر این باورند که هرگونه مداخله در روند وقایع، بعید است که به بهتر شدن آنها بینجامد و بیشتر احتمال دارد که آنها را بدتر کند. حال گرایان موضعی بیفعل اتخاذ میکنند، آنها سعی میکنند که «سوار بر موج» شوند، بی آنکه قایق را از جای خود تکان دهند. فلسفه مدیریت آنان، محافظه کاری است. آنها ثبات و بقاء را میجویند. آنها میخواهند کاملاً رها باشند و در این صورت هر چه پیش آید، موجب خرسندی است.
حال گرایان بر این باورند که غالب تغییرات اجتماعی و محیطی اموری فریبنده و یا سطحی و یا موقتی است. آنها نوعاً کسانی را که فریاد «بحران» سر میدهند، ترس انگیزان و مبشران نابودی میدانند. حال گرایان چنین فریادهایی را در تاریخ جامعه و یا سازمان خود به خاطر میآورند و همچنین به خاطر میآورند که چه پیش بینی نابخردانهای در آن موارد صورت گرفته بود. چون جامعه و یا سازمان آنها، علیرغم همه بحرانهای پیشین، بقای خود را حفظ کرده، حال گرایان ادعا میکنند که دلیلی در دست نیست که در آینده هم نتوانند به حیات خود ادامه دهند.برنامه ریزی از دیدگاه راسل اکاف
سازمانهای حال گرا به فعالیت زیادی نیاز دارند تا از وقوع تغییرات جلوگیری کنند. آنها به گونههای مختلف دست روی دست میگذارند. نخست آنکه می خواهند تمامی تصمیمات مهم در «راس» گرفته شود. حرکت به طرف راس آن چنان کند است که گویی خود یک مانع است. با این رویه اغلب پیشنهادات برای انجام تغییر حتی به راس نمیرسد و خنثی میشود. آنهایی که این مسیر را طی میکنند و به راس میرسند به اندازه کافی تاخیر داشتهاند که وقتی به مقصد برسند نامربوط شده باشند. پیشنهاداتی که به راس میرسد، هنوز فرصت تاخیر دارد. آنها برای تغییر و اصلاح و یا ارزیابی مجدد به مراتب پائینتر و یا خارج از سازمان، عودت داده میشوند. بدینسان سازمان همانند یک تکه اسفنج عمل میکند (پیشنهادات را در خود نگاه می دارد) و ظاهراً خود را فعال نشان می دهد.
حال گرایان فقط هنگامی در برابر یک جریان موضع میگیرند که مجبور باشند. «مجبور باشند» به این معنی است که موضعی که اتخاذ میکنند، تنها راه باقیمانده برای ممانعت از وقوع تغییر باشد. برای حال گرایان هرجا که ممکن باشد کلمات جای عمل را میگیرند، حال گرایان، تولیدکنندگان زبردست بیانیههای سیاسی، نوشتههای تهی، اسناد استراتژیک، اعلام مواضع، گزارشات و انواع اسنادی هستند که بتوانند جانشین عمل شوند. ابزار رایج دیگری که به کمک آن حال گرایی تحقق پیدا میکند، تشکیل کمیتهها، شوراها، کمیسیونها، گروههای مطالعاتی و هر چیز دیگری است که یک تصمیم را عقیم سازد.آینده پژوهی
مسئولیت های چنین گروههایی آن چنان با تأنی همراه است که آنها میتوانند بیشتر وقت خود را مصروف بحث درباره تعریف ماموریتها و اختیارات قانونی خود نمایند. هرگاه که یکی از آنان پیشنهادی را مطرح کند، کسانی که در گروه نماینده نداشتهاند، میتوانند نبود نماینده خود را عنوان کنند و خود گروه دیگری را سامان دهند. این فرآیند میتواند بطور نامحدود ادامه پیدا کند، به ویژه اگر تغییرات پرسنلی نیز مزید بر علت شود.
در موارد نادری که یک سازمان حال گرا دست به عملی میزند (تصمیم به تغییر می گیرد) تقریبا این اطمینان هست که نیروی انسانی و اعتبارات لازم برای اجراء وجود ندارد و بدین ترتیب تأثیر احتمالی تغییر به حداقل میرسد.
نزد حال گرایان، دسترسی، اساسیترین ضابطه برای انتخاب ابزار است. غالباً اهداف با ابزارها تطبیق داده میشود و نه بالعکس. همانطور که هیرشمن (A.D.HIRSCHMAN) و لیندبلوم (C.ELINDBLOM) که شاید بهترین معرفهای این موقعیت هستند در استراتژیهای تصمیم گیری خود بیان میکنند. «به جای تطبیق ساده ابزار با اهداف، اهدافی برگزیده می شود که با ابزارهای در دسترس سازگار باشد». حال گرایان بیشتر میل دارند آن چیزی را بخواهند که میتوانند به دست آورند نه اینکه برای به دست آوردن آنچه که میخواهند تلاش کنند.
هر زمان که حال گرایان در جریانی مداخله میکنند، این کار را با حداقل ممکن انجام میدهند. به بیان هیرشمن و لیندبلوم «کوششهایی که برای درک یک موقعیت صورت میگیرد محدود به سیاستهای جاری است». حال گرایان بیشتر از آن می ترسند که کاری را انجام دهند که نمیبایست انجام شود، تا آنکه کاری را انجام ندهند که میبایست انجام شود. لذا آنها فقط در برابر تهدیدهای جدی واکنش نشان میدهند و نه در برابر فرصتها. با این کار آنها کاری را انجام میدهند که تحت عنوان «مدیریت بحران» شناخته شده است.
بطور کلی تنها سازمان هایی می توانند تحت مدیریت حال گرایی ادامه حیات دهند که توسط محیط خود و از طریق سوبسید حمایت شوند و بقای آنها ارتباطی به عملکردشان نداشته باشد. مشهورترین نمونه چنین سازمان هایی در جامعه آمریکا، دانشگاه ها هستند و ادارات دولتی و شرکت های انحصاری خصوصی که مورد حمایت دولت می باشند (در ایران هم همین وضعیت جاری و ساری است). نا گفته پیداست که حال گرایان برنامه ریزی را باور ندارند. آنها حتی به حل مسئله نیز اعتقادی ندارند.
گذشته گرایی
گذشته گرایان، وضعیت گذشته را نسبت به حال ترجیح میدهند و بر این باور هستند که امور از بد به سوی بدتر شدن میروند، بنابراین آنها نه فقط در برابر تغییرات مقاومت نشان میدهند، بلکه تلاش میکنند که تغییرات قبلی را نیز خنثی کرده و به موقعیتی باز گردند که در گذشته داشتهاند. آنها معمولاً افسوس «روزهای خوب گذشته» را میخورند، تمایلی که آنها نسبت به گذشته دارند، فلسفه مدیریت آنان را واپس گرا (REACTIONARY) میسازد.
گذشته گرایان بیشتر تحت تأثیر نفرتهایشان حرکت میکنند، تا عشقهایشان. جهتگیری آنان بیشتر جبرانی (REMEDIAL) است و نه خواستاری (ASPIRATIONAL). آنها بیشتر سعی میکنند که از ناخوشایندها بپرهیزند نه اینکه خوشایندها را به دست آورند. آنها در هر پیشنهادی تازههای کمی میبینند و تازههای کمتری برای آنان شایستگی پذیرش دارند.
واکنش آنان در برابر اغلب پیشنهادات برای تغییر این است: «امتحان کردیم به درد نمی خورد». مثلاً وقتی که به یک مدیر راه آهن پیشنهاد استفاده از برنامه ریزی خطی را برای حل مسائلش دادم گفت که این کار را ده سال قبل انجام داده و فایده نداشته است، در حالی که در آن زمان عمر برنامه ریزی خطی کمتر از ده سال بود. از آنجا که تغییرات تکنولوژیک بسیار آشکار است و از آنجا که همیشه پیچیدگی تکنولوژی در گذشته کمتر از حال بوده است، تکنولوژی در نظر گذشته گرایان عامل اساسی گرفتاریهای آنهاست.
آنها هنر را بر علم ترجیح میدهند، هنر گذراندن امور در برابر علم مدیریت. در برخورد با مسائل آنها بر عرف، کشف و شهود و قضاوتهای مبتنی بر تجربه طولانی (COMMON SENSE) متکی میشوند، در نظر آنان هر قدر تجربه بیشتر باشد، بهتر است. آنها بر این باور هستند که تجربه، بهترین معلم است و بهترین مدرسه سر به سنگ خوردن است. به همین دلیل آنان برای ارشدیت، بی جنبشی، سن، پایگاه سازمانی (ALLOCATE STATUS) و مسئولیتهای متناسب با آنها ارزش فراوانی قائل هستند.
گذشته گرایان پیچیدگی را دوست ندارند و سعی میکنند که از آن بپرهیزند. آنان سیستمهای پیچیده را به مسائل ساده که راه حلهای ساده نیز دارند (راه حلهایی که تجربه شده و درست هستند) تجزیه میکنند. آنها کسانی هستند که برای همه مسائل راه حل پیشنهاد میکنند، اما برنامه ریز نیستند. آنها سعی میکنند که گذشته را با تخریب وضعیت پیچیدهای که فکر میکنند، محصول برنامه ریزی دیگران است، باز گردانند. برخلاف حال گرایان، گذشته گرایان سوار بر موج نمیشوند، آنها سعی میکنند که در خلاف جهت موج به سوی ساحل آشنا شنا کنند. بنابراین تعجبآور نیست که این نگرش زمانی موفقیتآمیز بوده باشد، اما امروز تعداد موسسات و سازمانهایی که چنین رویهای را بپذیرند رو به کاهش است.یدگاه راسل اکاف
آینده گرایی ده پژوهی
آینده گرایان نمیخواهند که امور چنان باشد که هست و یا آن چنان که روزگاری بوده است. آنها باور دارند که آینده بهتر از امروز و بهتر از گذشته خواهد بود. اینکه چقدر بهتر خواهد بود بستگی به آن دارد که آن امور چقدر خودشان را برای آینده مهیا کرده باشند. بنابراین آنها تلاش میکنند که آینده را پیش بینی کنند و برای آن آماده شوند. آنها چیزی فراتر از بقاء میخواهند، آنها میخواهند که رشد کنند، که بهتر، بزرگتر، مؤثرتر، قوی تر و خیلی «تر»های دیگر باشند، آنها میخواهند که بهتر از حد لازم باشند، میخواهند که تا حد ممکن عمل کنند، میخواهند که بهینه باشند.
آینده گرایان نه تنها نگران هستند که کاری را غلط انجام دهند، (اشتباه در اجراء) بلکه نگران هستند که کار درستی انجام نشده بماند (اشتباه در عدم اجراء). در نتیجه آنها همانقدر به فرصتهای بالقوه دل مشغولند که به تهدیدات بالفعل و بالقوه. آنها تلاش میکنند که پیش از آنکه مسئلهها جدی شوند و یا حتی آشکار شوند، خود را با آنها تطبیق دهند. به همین دلیل آنها پیشاپیش درگیر پیش بینیها، طرح ریزیها، و هر راه دیگری هستند که شمایی (GLIMPSE) از آینده را نشان دهد. آنها بر این باور هستند که آینده، ناگزیر کنترل ناپذیر است، اما آنها میتوانند آمدنش را شتاب بخشند و آثار آن را بر خود کنترل کنند. بنابراین آنها برای آینده طراحی میکنند، ولی آینده را طراحی نمیکنند.نامهریزی از دیدگاه راسل اکاف
برنامه ریزی آینده نگر و حل مسئله بیشتر بر منطق، علم و تجربه مبتنی است و کمتر بر احساس مشترک، کشف و شهود و قضاوت اتکاء میکند. برخلاف گذشته گرایان، آینده گرایان علم و تکنولوژی را به خاطر بیشتر پیشرفتهایی که بشر داشته است، میستایند و بحران ها و مسائل جاری را ناشی از استفاده نکردن و یا بد استفاده کردن از این دو می دانند. آنها راه حل مسائل و استفاده از فرصت ها را بیشتر در تحقیق و توسعه می جویند تا در تغییرات فردی وسازمانی. آنها بیشتر سختافزارگرایند تا نرمافزارگرا، شیگرایند تا مردمگرا. هر زمان که باید با مردم مواجه شوند، ترجیح میدهند که با آنها به صورت مجتمع و غیر شخصی مواجه شوند تا انفرادی، زیرا که بر این باورند که رفتار جمعی بیشتر قابل پیش بینی است.آینده پژوهی
برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان آینده نگر تمایل دارند که سیستم از طریق منابعی که بر آنها کنترل مستقیم دارد، اداره شود. آنان پیشاپیش درگیر تخصیص و استفاده از این منابع در درون سیستم هستند. آنها کوشش نمیکنند تا بر دیگر سیستمهای محیط تأثیر بگذارند، آنها محیط را بیشتر محدودیت میانگارند تا فرصت. بنابراین، آنها با سیستمهای دیگر بیشتر رقیب هستند تا یار. اگر فلسفه مدیریت گذشته گرایان، واپس گرایی و از آن حال گرایان محافظه کاری است، از اینان لیبرالی است. آینده گرایان در پی تغییر درون سیستم هستند، نه تغییر خود سیستم یا محیط آن. آنان اصلاحطلبند نه انقلابی.
آنها نه میخواهند که سوار بر موج شوند و نه آنکه در در مقابلش شنا کنند. بلکه میخواهند که پیشاپیش آن سوار باشند تا موج به هر کجا که میرود آنان زودتر به آنجا رسیده باشند. از این رو آنان بر این باروند که می توانند از فرصتها بهرهمند شوند، پیش از آنکه دیگران به این فرصتها دسترسی پیدا کنند. برنامه ریزان آینده گرا نقش خود را تهیه برنامهها و ارائه برنامه به کسانی میدانند که این کار را به آنان محول کردهاند و نه درگیر شدن در اجرای برنامههای مصوب. آینده گرایان برنامه ریزی را چون گامی از گامهای منفصل میبینند که به پذیرش و یا رد برنامههای آنها میانجامد. این که چه بر سر برنامههای آنها خواهد آمد مربوط به دیگران است.برنامه ریزی از دیدگاه راسل اکاف
آینده سازی پژوهی
آینده سازان نمیخواهند که امور را به حال خود واگذارند و نمیخواهند که به گذشته باز گردند آنها میخواهند آینده دلخواهی را طراحی و راههایی را ابداع کنند تا چنین آیندهای تحقق بیابد. آنان بر این باورند که ما میتوانیم بخشهای معینی از آینده و نیز تاثیرات آن را بر خودمان کنترل کنیم. آینده سازان سعی میکنند که از تهدیدات پیشگیری کنند، نه اینکه فقط برای برخورد با تهدیدات آماده شوند و سعی میکنند که فرصتها را ایجاد کنند، نه اینکه فقط از فرصتها استفاده کنند.
به نظر آینده سازان، آینده گرایان وقت خیلی زیادی را صرف پیش بینی آینده میکنند. آنها میگویند که آینده بیش از آنکه حاصل وقایعی باشد که در فاصله گذشته و حال رخ داده، وابسته به کارهایی است که در فاصله حال و آینده انجام میدهیم. مهمترین مانع بین انسان و آینده دلخواهش، خود اوست.نده پژوهی و راسل اکاف
آینده سازان بنا را بر بقاء یا رشد نمیگذارند. آنها خودتوسعهای (SELF – DEVELOPMENT)، خود تشخیصی (SELF – REALIZATION) و خودکنترلی (SELF – CONTROL) یعنی افزایش توانمندی در رقم زدن و کنترل سرنوشت خود را میجویند. آنها نه توجیهگرند (SATISFICER) نه بهینهساز (OPTIMIZER)، آنها آرمانگذار (IDEALIZER) هستند. آنها برنامه ریزی میکنند که در آینده بهتر از آنچه که امروز بهترین به نظر میرسد، عمل کنند. آنها آرمانهایی را دنبال میکنند که میدانند هرگز قابل دسترسی نخواهند بود، اما مستمرا میتوان به آنها نزدیکتر شد. بنابراین نزد آنها تعیین آرمانها و طراحی آیندههای آرمانی، کوششهایی بیهوده در رسیدن به ناکجا آباد نیست، بلکه گامهایی است ضروری در سمتگیریهای بلندمدت برای توسعه مستمر.ینده پژوهی
آنان با آرمانها همچون مطلقهای نسبی (RELATIVE ABSOLUTES) (اهداف نهایی که جمع بندی آنها وابسته است به دانش امروز ما و درکی که از خود و محیط خود داریم) برخورد میکنند. بنابراین آرمانها باید در پرتو آنچه که از برخورد با آنها میآموزیم، بازنگری شوند. به خاطر نرخهای فزاینده تغییرات تکنولوژیک و اجتماعی، آینده سازان سعی میکنند که سیستمها را به گونهای طراحی کنند که توانمندی آموختن و انطباق سریع آنها افزایش یابد. آنها ادعا میکنند که دیگر تجربه بهترین آموزگار نیست. تجربه بسیار کند، بسیار مبهم و بسیار کمدقت است. بنابراین آنها تلاش میکنند که هر جا ممکن باشد آزمایش را جانشین تجربه کنند. آنها سعی میکنند که اجرای هر تصمیم را همچون یک آزمایش طراحی کنند تا ثمربخشی آن تصمیم و فرایند تحقق آن را بیازمایند.
از دید آینده سازان هیچ جنبهای از سیستم از تغییر بر کنار نیست، آینده سازان علاقهمندند که در ساختار، کارکرد، سازمان و پرسنل سیستم و نیز تخصیص و استفاده از منابع آن بازنگری نمایند. برخلاف آینده گرایان، آینده سازان سعی میکنند که موجبات تغییر در سیستمهای محیطی خود را فراهم سازند. تغییراتی همانقدر بنیادی که برای سیستمهای تحت کنترل خود خواستار هستند. آنها جهان را فقط همسایه خود نمیانگارند، بلکه آن را میدان عملیات خود میدانند.مه ریزی از دیدگاه راسل اکاف
آینده سازان تکنولوژی را فی نفسه نه خوب میدانند و نه بد، بلکه در آن استعداد خوبی و بدی میبینند. آنها باور دارند که تاثیرات تکنولوژی، وابسته به آن است که مردم چگونه از آن استفاده کنند. از این رو آنها رفتار و تکنولوژی را جنبههای به هم وابسته ای از سیستمهای اجتماعی – فنی میبینند. آنها علم و انسانیت را دو جنبه از یک فرهنگ تلقی میکنند و نه دو فرهنگ مجزا. این جنبهها همانند دو روی یک سکه میتوانند جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرند، اما نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
از دید آینده سازان، علم جستجوی تشابهات در چیزهایی است که ظاهراً متفاوت است و انسانیت جستجوی تفاوتها در چیزهایی است که ظاهراً مشابه است. دانشمندان عمومیت را میجویند و انسان گرایان خصوصیت را. برای برخورد با یک موقعیت مسئله دار، آنان باید بتوانند همسانی ها و ناهمسانیهای آن را با موقعیتهای تجربه شده گذشته تعیین کند. آگاهی از همسانیها به ما این توان را میدهد که از آنچه میدانیم استفاده کنیم، آگاهی از ناهمسانیها ما را قادر میکند که مشخص کنیم چه چیزهایی را هنوز باید بیاموزیم تا بتوانیم با مسئله برخورد مؤثر داشته باشیم. انسانیت ما را به مسئله رهنمون می شود، علم و تکنولوژی به ابزارهایی جهت حل این مسئله ها.ینده پژوهی
آینده سازان بنیادگرایند. آنها سعی میکنند که زیربناها را نیز همچون روبناهای جامعه و نهادها و یا سازمانهای آن تغییر دهند. آنها نمیخواهند که در برابر موج مقاومت کنند، سوار بر آن شوند و یا پیشاپیش آن سوار باشند، آنها سعی می کنند که سمت موج را تغییر دهند. علیرغم معرفی آشکارا بی طرفانه ی من از این چهارگونه، موقعیتهایی هست که در هر کدام، یکی از این گونهها مناسبترین است.
به عبارت ساده تر، اگر تغییرات درونی و بیرونی یک سیستم (موج) آن گونه است که انسان میخواهد و با شتابی است که میخواهد، حال گرایی مناسب است. اگر سمت تغییر مطلوب، اما حرکت کند است، آینده گرایی مناسب میباشد. اگر تغییر رو به سویی دارد که انسان نمیخواهد و ترجیح میدهد که در جایی باشد که هست و یا بوده، گذشته گرایی مطلوب است. اما اگر انسان نمیخواهد که به گذشته باز گردد و یا در همان حال بماند که هست و یا به سوی آیندهای که امروز میبیند برود، آینده سازی مناسب است. گرایش من به آینده سازی از این باور من بر میخیزد که جامعه ما میتواند بسیار پیشرفتهتر باشد ولی تمایلی به پیشرفت ندارد، بنابراین مداخله ما لازم است.
برنامه ریزی از دیدگاه راسل اکاف
حال گرایان و گذشته گرایان در نهایت برنامه ریزی را چون عبادت یا آئینی مذهبی میانگارند که موجب دخالت قوه ای مافوق در امور میشود. آنها به برنامه ریزی به عنوان فرآیندی که مداخله خود آنها را در امور سمت میدهد، مینگرند. برنامه ریزان آینده گرا سعی میکنند که به آینده شتاب بیشتری بدهند و اثرات آن را بر سیستمی که برایش برنامه ریزی میکنند کنترل نمایند، اما سعی نمیکنند که جهت آینده را تغییر دهند، به عکس برنامه ریزان آینده ساز سعی میکنند که چنین کنند.
برنامه ریزی آینده گرا بیشتر به تولید میپردازد تا به تولید کننده. مثلا یک برنامه ریزی آینده گرای حمل و نقل شهری، تمایل دارد که نرخ رشد تقاضا برای وسایل حمل و نقل را برآورد نماید و هیچ تغییر عمده ای را در خود اتومبیل در نظر نمیگیرد. او میگوید که این مسائل خارج از کنترل اوست. او سعی میکند که ترافیک آینده را با افزایش شمار و وسعت خیابانها و جادهها، و با گسترش سایر انواع رفت و آمد کاهش دهد.آینده پژوهی
برنامه ریز آینده ساز با نگرشی دیگر سعی میکند اتومبیل و شهر را چنان تغییر دهد که تقاضا برای رفت و آمد و راه ها با هم، سازگار شود. او سعی میکند که هم در عوامل ایجاد مسئله و هم در آثار آن دستکاری کند (در برخی از موارد باید به دنبال چارچوب شکنی و تعلیق باورها باشیم). آینده گرا بیشتر به برنامه ریزی کوتاه مدت و میان مدت توجه دارد. ولی آینده ساز بیشترین توجه خود را معطوف برنامه های بلندمدت می کند، زیرا بر این باور است که غالباً بهای دستاوردهای کوتاه مدت با زیان های بلندمدت پرداخته می شود و دستاوردهای بلندمدت بیش از زیانهای کوتاه مدت قابل اعتنا است.
بنابراین او معتقد است که باید در جستجوی آن بود که بین پی آمدهای کوتاه مدت و بلندمدت رفتار امروز، تعادلی مناسب برقرار شود. قابلیت ادراک پی آمدهای بلندمدت و چگونگی تأثیر این پی آمد، جوهر خرد است. ممکن است دانش برای حل مؤثر مسائل کافی باشد، اما برای برنامه ریزی مؤثر کافی نیست. برنامه ریزی علاوه بر دانش به خرد نیز نیازمند است و خرد همانقدر که محصول دانش است، محصول انسانیت است.
منبع: https://iranianfuturist.com
اشتراکگذاری