کارکردهای مدیریت

کنترل   Control

معنی لغوی کنترل

            در فرهنگ انگلیسی به فارسی آریانپور واژه   control  چنین معنی شده است : کنترل کردن ، نظارت کردن ، تنظیم کردن ، بازرسی ، کنترل ، بازبینی ، کاربری . ( 23 ) همچنین در فرهنگ فارسی معین به معنی بازرسی و تفتیش آمده است . ( 21 )

تعریف کنترل

تعاریف‌ متعددی‌ از کنترل‌ ارایه‌ گردیده‌ که‌ در ذیل‌ به‌طور مختصر به‌برخی ‌از آن‌ها اشاره‌ می‌گردد .

1 - کنترل‌ یعنی‌ بررسی‌ این‌ که‌ همه‌ چیز بر طبق‌ قوانین‌ و دستورهایی‌ که‌ قبلا تعیین‌شده‌ بود، انجام‌ می‌شود یا خیر  .

2 - کنترل‌ فرایند حصول‌ از تحقق‌ کارآمد اهداف‌ سازمان‌ است‌ .

3 -  کنترل‌ عبارت‌ است‌ از توجه‌ به‌نتایج‌ کار ( بازخورد ) و پی گیری‌ برای‌ مقایسه ‌فعالیت‌های‌ انجام‌ شده‌ با برنامه‌ها و اعمال‌ اصلاحات‌ مقتضی‌ در مواردی‌ که‌ ازانتظارات‌ انحرافی‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ .

4 - فراگرد کنترل ‌، میزان‌ پیشرفت‌ در جهت‌ هدف‌ها را اندازه‌گیری‌ می‌کند ومدیران‌ را قادر می‌سازد انحراف‌ از برنامه‌ را به‌هنگام‌ تشخیص‌ دهند و اقدامات‌اصلاحی‌ را به‌عمل‌ آورند .

5 -  کنترل ‌، تلاش‌ منظمی‌ در جهت‌ رسیدن‌ به‌اهداف‌ استاندارد ، طراحی‌ سیستم‌ بازخورد اطلاعات ‌، مقایسه‌ی‌ اجزای‌ واقعی‌ با استانداردهای‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ وسرانجام ‌، تعیین‌ انحرافات‌ احتمالی‌ و سنجش‌ ارزش‌ آن ها بر روند اجرایی‌ است‌ که‌حداکثر کارآیی‌ را در بر می‌گیرد .    

6 - نظارت‌ و کنترل‌ به‌معنی‌ بازدید و مراقبت‌ از طرز پیشرفت‌ اجرای‌ عملیات‌ درمقایسه‌ با وضع‌ مطلوب‌ و تغییر و تصحیح‌ عملیات‌ به‌منظور جلوگیری‌ از انحراف‌ ازتحقق‌ اهداف‌ سازمان‌ آموزشی‌ است‌ .

7 - کنترل‌ عبارت‌ است‌ از حصول‌ اطمینان‌ از اجرای‌ درست‌ برنامه‌ها . ( 5 )

8 فایول کنترل را در معنای روش یا وسیله ای به کار می برد که صحت انجام امور را طبق طرح و نقشه مصوبه و تصمیمات متخذه ، احکام صادره و اصول مستقر بررسی نماید . فایول برای یک کنترل موثر در معنای فوق تحقق چهار شرط را لازم می پندارد .

اول این که کنترل با سرعت توام باشد ، دوم پی گیری گردد ، سوم این که ضمانت اجرا داشته باشد و بالاخره چهارم این که حاوی تدابیر و مقرراتی باشد که از تکرار انحرافات جلوگیری نماید . ( 6 )           

9 کنترل عبارت است از مطابقت مراحل مختلف عملیات با اهداف از پیش تعیین شده و حصول اطمینان از پیشرفت مطلوب امور  می باشد . ( 7 ) 

10 -  کنترل فعالیتی است که ضمن آن عملیات پیش بینی شده با عملیات انجام شده مقایسه می شوند و در صورت وجود اختلاف و انحراف بین آن چه باید باشد و آن چه هست به رفع و اصلاح آن ها اقدام شود .

11 -  کنترل عبارت است از فعالیتی منظم که ضمن آن نتایج مورد انتظار در قالب استانداردهای انجام عملیات معین می شوند ، سیستم دریافت اطلاعات طراحی می گردد ، عملیات پیش بینی شده و انجام شده با هم مقایسه می گردند ، اختلافات و انحرافات مشاهده شده ارزیابی و میزان اهمیت آن ها مشخص می شوند ، و سرانجام اصلاحات لازم برای تحقق هدف ها و ماموریت های سازمان انجام می گیرند .  ( 8 ) 

12 کنترل فرآیندی است که مدیر از طریق آن ، تطابق عملیات انجام شده را با فعالیت های برنامه ریزی شده می سنجد . ( 9 )

13- کنترل به معنای حفظ و اصلاح موازینی که مظهر عملیات مطلوب است به کار رفته است ، این موازین ممکن است محسوس و یا نامحسوس ، مبهم یا مشخص باشد . ( 15 )

14- کنترل عبارت است از یک کوشش منظم در ایجاد ضوابط عملیاتی بر اساس اهداف برنامه ، جهت طراحی یک سیستم باز اطلاعاتی به منظور مقایسه عملیات انجام یافته با استانداردهای از پیش تعیین شده که در صورت وجود انحراف میزان آن مشخص شود و در نتیجه هر نوع اقدام انجام گیرد تا اطمینان حاصل گردد که منابع به موثرترین شکل در نیل به اهداف سازمان به کار گرفته شده است .    ( 15 )

15- کنترل عبارت است از توجه به نتایج کار و پیگیری برای مقایسه فعالیت های انجام شده با برنامه ها و اعمال اصلاحات مقتضی در مواردی که از انتظارات ، انحرافی صورت گرفته است . ( 15 )

16 - کنترل تلاشی است منظم جهت رسیدن به اهداف استاندارد ، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات ، مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده ، تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آن ها بر روند اجرایی که در بر گیرنده حداکثر کارایی است . (15 )

17 - وظیفه مدیریتی نظارت عبارت از سنجش و اصلاح عملکرد برای بدست آوردن این اطمینان است که هدف های سازمان و طرح های اجرایی آن با کامیابی به انجام رسیده است . نظارت وظیفه هر مدیر از ریاست عالی مؤسسه تا سرپرست و مدیران پایه است . ( 15 )

18- کنترل عبارت است از فعالیتی منظم که ضمن آن نتایج مورد انتظار در قالب استانداردهای انجام عملیات معین می شوند ، سیستم دریافت اطلاعات طراحی می گردد و عملیات پیش بینی شده و انجام شده با هم مقایسه می گردند ؛ اختلاف و انحرافات مشاهده شده ارزیابی و میزان اهمیت آن مشخص می شود و سرانجام اصلاحات لازم برای تحقق هدف ها و ماموریت های سازمان انجام  می گیرد .       ( 15 )

19-  کنترل عبارت است از تصمیم گیرها و برنامه ها از زمان اجرای آن ها و اقدامات لازم برای جلوگیری از انحرافات عملیات نسبت به هدف های برنامه و تصحیح انحرافات احتمالی به وجود آمده . ( 15 )

20 - کنترل حصول اطمینان از این که هدف ها و مقاصد سازمان همه روزه جامه ی عمل به خود . ( 12 )                                                                        21 - کنترل عبارت است از تعیین معیارهای عملکرد برای افراد ، اندازه گیری عملکرد و مقایسه آن با معیارها ، و اقدام برای تصحیح نقاط ضعف و پرداختن به مسائل موجود .  ( 12 )

22- کنترل کردن وظیفه ی مدیریتی ارزیابی کوشش کارکنان و انجام اقدامات اصلاحی برای حصول اطمینان بیش تر از دست یابی به  هدف های سازمان است . ( 12 )

23- عبارت است از ، مجموعه تلاشی منظم در جهت رسیدن به اهداف از پیش طراحی شده از طریق بازخور اطلاعات ، عملیات واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سپس تصحیح آن ها در راستای اهداف . ( 16 )

24- کنترل فرایندی است که عملکرد جاری را به منظور حصول اطمینان از این که منجر به وصول هدف های از پیش تعیین شده می شود ،  اندازه گیری می کند . ( 16 )

25- کنترل به معنی بازگردانیدن سیستم به شکل درست و مطلوب آن از طریق کارهای تصحیح کننده که یک جریان عملیاتی و اجرایی می باشد . ( 16 ) 

26- کنترل تلاشی است منظم با توجه به هدف های از پیش تعیین شده ، استانداردهای عملکرد را مشخص  می کند ، عملکرد واقعی را با معیارهای معین مقایسه می کند ، انحرافات و درجه اهمیت آن ها را تعیین کرده و اقدامات اصلاحی را در صورت لزوم معمول می دارد .  ( 16 )

27- کنترل تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد ، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات ، مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آن ها بر روند اجرایی که در بر گیرنده حداکثر کارایی است . ( 13 )

28- کنترل یعنی بررسی میزان تحقق اهداف برنامه در اجرا و بررسی دلایل عدم تحقق اهداف و انحرافات از برنامه . کنترل شامل مراحل ذیل می باشد : 1- برپایی استانداردها و حدود انتظارات 2- ارزیابی عملکرد جاری نسبت به استانداردها و یا حدود انتظارات و تعیین انحرافات 3- اصلاح انحرافات .  ( 14 )

29- کنترل عبارت است از مقایسه عملیات پیش بینی شده با عملیات انجام شده در سازمان که در صورت وجود اختلاف ، نسبت به اصلاح آن ها اقدام می شود . یا این که کنترل تلاش منظمی است که همواره فعالیت های انجام شده در سازمان را با معیار یا استاندارد کار ( اهداف ) می سنجد . پس از سنجش می توان سه حالت را مشاهده کرد :

1 ) عملیات با اهداف و برنامه های پیش بینی شده برابر است که نشانگر فعالیت مطلوب سازمان است .

2 )  عملیات انجام شده کمتر از فعالیت هایی است که در اهداف و برنامه ها پیش بینی شده است که در این صورت لازم است انحرافات ارزش گذاری شده و نقاط ضعف عملیات معلوم و اصلاح شود .

3 )  عملیات انجام شده بیش از طرح و برنامه ها باشد که در این صورت لازم است پس از مطالعه عوامل توفیق ، نسبت به اصلاح      برنامه ها و طرح های پیش بینی شده اقدام کنیم . ( 14 )  

30 - کنترل را می توان فرایند بازبینی فعالیت ها برای کسب اطمینان از انجام فعالیت ها بر طبق برنامه دانست ، این فرایند شامل اصلاح کردن هر کاستی چشم گیر و انحرافی نیز می شود . ( 3 )   

31 - کنترل و نظارت عبارت است از فعالیتی که ضمن آن نتایج مورد انتظار در قالب استاندادهای انجام عملیات معین می شوند ، سیستم دریافت اطلاعات طراحی می گردد ، عملیات پیش بینی شده و انجام شده با هم مقایسه می گردند ، اختلافات و انحرافات مشاهده شده و ارزیابی و میزان اهمیت آن ها مشخص می شوند ، و سرانجام اصلاحات لازم برای تحقق هدف ها و ماموریت های سازمان انجام می گیرند . ( 3 )

32 - کنترل و نظارت عبارت است از : ارزیابی تصمیم گیری ها و برنامه ها از زمان اجرای آن ها و اقدامات لازم برای جلوگیری از انحراف عملیات نسبت به هدف های برنامه و تصحیح انحرافات احتمالی به وجود آمده  ( همان طور که در این تعریف ملاحظه می گردد ، ارزشیابی جزیی از نظارت و کنترل به حساب می آید . ( 2 )

33 -  فراگرد کنترل‌ میزان‌ پیشرفت‌ در جهت‌ هدف‌ها را اندازه‌گیری‌ می‌کند و مدیران‌ راقادر می‌سازد که‌ انحراف‌ از برنامه‌ را به‌موقع‌ تشخیص‌ دهند و اقدامات‌ اصلاحی‌ یاتغییرات‌ لازم‌ را به‌عمل‌ آورند .

هم‌چنین‌ ایشان‌ فراگرد کنترل‌ را شامل‌ چهار مرحله‌ می‌داند:

1 )  تعیین‌ ملاک‌ها و روش‌های‌ سنجش‌ و اندازه‌گیری‌ فعالیت‌ها

2 ) نظارت‌ عملکرد و فعالیت‌ها و سنجش‌ و اندازه‌گیری‌ آن ها

3 ) مقایسه‌ی‌ نتایج‌ حاصله‌ از سنجش‌ عملکردها با ملاک‌ها و هدف‌های‌ تعیین‌شده ‌.

4 ) اقدام‌ برای‌ تصحیح‌ عملکردها.  ( 4 )

34 - کنترل مدیریت حصول اطمینان از اثربخشی و کارایی استفاده از نیروی انسانی است . ( 33 )

35- کنترل مدیریتی فرآیندی است جهت حصول اطمینان از اینکه فعالیت های انجام شده با فعالیت های  برنامه ریزی شده مطابقت دارد . ( 34 )

36- کنترل مدیریتی تلاشی منظم است برای تعیین استانداردهای اجرای عملیات در جهت هدف های برنامه ریزی ، طراحی        سیستم های بازخورد اطلاعات ، مقایسه ی عملیات اجرا شده با استانداردهای پیش بینی شده ، تعیین میزان انحرافات و سنجش اهمیت آن ها ، و اجرای هر اقدام ضروری برای اطمینان از این که با مؤثرترین ، و کارآمدترین شیوه از کلیه ی منابع موجود برای تحقق        هدف های مشترک استفاده شده است . ( 34 )

37 –  کنترل : کنترل فعالیت ها و عملکردها به گونه ای که در مسیر استاندارد و تحقق هدف های سازمان باشد . ( 36 )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۱۳:۱۷
حسین حیدری تبار(استرون)

 نظارت  Supervision

 معنی لغوی نظارت

          اصطلاح نظارت ( supervision   ) از دو کلمه لاتینی ( super ) به معنای بالای ، بالای سر ، در بالا و ( videre  ) به معنی مواظب بودن ، نگاه کردن ، مراقبت کردن ، بر کسی نظارت کردن و مشاهده کردن ترکیب یافته است . بعدها به تدریج در زبان انگلیسی کلمه videre به « vision » تبدیل شد و  supervision  تلویحاً به شاهدانی اطلاق گردید که توام با بینش ، دانش و آگاهی باشند .  ( 20 )

             دکتر محمد معین نیز واژه نظارت با فتح نون و کسر نون در فرهنگ فارسی خود به تفکیک چنین معنی کرده است :

نظارت ( با فتح نون ) : عمل ناظر و مقام او ، مراقبت در اجرای امور ، ...

نظارت ( با کسر نون ) : زیرکی ، فراست ، نظر کردن ، نگریستن ، نظر ، نگرش . ( 21 )

             در تاریخ تعلیم و تربیت اسلام کلمه نقابت به معنی سرپرستی ، پاسداری و نگاهداری جامعه معلمان ذکر شده است . لغت نامه آموزش و پرورش نظارت در امور آموزش را به معنای کنترل کردن آورده است که روند امور در حال اجرا ارزشیابی می شود تا اطمینان حاصل شود که مطابق با طرح و دستور العمل پیشرفت می نماید . ( 24 )

             مفهوم نظارت در معنای عام ، وسعت و شمول گسترده ای دارد . تمام سازمان ها ، اعم از بزرگ و پیچیده تا کوچک و سالم ، دولتی و غیر دولتی ، صنعتی یا آموزشی و انتفاعی و غیر انتفاعی ، برای دستیابی به اهداف خود به نظارت و راهنمایی در امر مدیریت نیاز دارند . معمولاً در این معنا اصطلاح نظارت مترادف با کنترل به کار برده می شود . شاید دلیل اصلی این صاحب نظران عام سازمان و مدیریت ، ارتباط و وابستگی بسیار نزدیک هر دو مفهوم برای کاربردی یگانه باشد . کنترل غالبا ً معنای ضمنی نامطلوبی دارد ؛ زیرا به نظر می رسد اعمال کنترل آزادی عمل فردی را تهدید می کند . حال آن که نظارت با در نظر گرفتن جوانب اساسی روابط انسانی در سازمان ، تلویحاً بر آن است تا حرمت و شان و مقام انسان در سازمان را نیز مد نظر و توجه قرار دهد . ( 20 )

 تعریف نظارت   

            نظارت در معنی و مفهومی مستقل از کنترل کمتر تعریف شده است و در بیش تر تعاریف موجود همواره نظارت را هم معنی و مترداف با کنترل مورد توجه قرار داده اند . در این جا به بعضی از تعریف ها که نظارت در معنی و مفهومی ( تقریباً ) غیر از کنترل در نظر گرفته اند ؛ اشاره می شود .

1 -  نظارت : مراقبت مستمر بر اجرای امور با نگاه دقیق و زیربینانه در خصوص آنچه انجام گرفته و آنچه باید انجام می گرفت ( انطباق عملکرد با وظائف ) . ( 17 )

2- نظارت کوششی است که مدیر در جهت تطبیق عملیات با برنامه انجام می دهد تا میزان صحت و سقم فعالیت ها را بدست آورد . در نظارت موارد زیر مورد توجه قرار می گیرد :

نظارت ، عملیات و برنامه را با یکدیگر تطبیق می کند .

نظارت ، میزان سلامت یا بیماری دستگاه و فعالیت ها را مشخص می سازد .

نظارت ، توان واحدهای مختلف را در انجام کارها بیان می دارد .

نظارت ، مقدار پیشرفت عملیات و فاصله آن را تا هدف روشن می نماید .

نظارت ، لزوم هدایت خواهی و ظرفیت هدایت پذیری را بدست می آورد .

3- نظارت چیزی نیست جز ارسال پیام هایی که به طور موثر رفتار گیرنده پیام ها را تغییر دهد . ( 17 )

4- نظارت فرق بین ثمر بخش و کوشش بی ثمر را بیان می کند . ( 17 )

5- نظارت عبارت است از اینکه نظام در زمینه هدف های مورد نظر از انحراف حفظ شود . ( 17 )                 

6 - نظارت استصوابی : مراقبت داشتن ناظر بر اقدامات متولی و تصویب کردن اعمال وی پیش از اجرای آن ، بدین صورت که متولی پیش از اقدام به هر عملی با ناظر مشورت می کند و در صورت موافقت وی عمل می نماید و متولی بدون موافقت ناظر نباید به هیچ کاری اقدام بکند . ( 15 )

6 -  نظارت اطلاعاتی : مراقبت داشتن ناظر بر اعمال متولی است در امور وقف ، بدین صورت که از اقدام متولی آگاه گردد و لیکن تصویب اعمال متولی از طرف ناظر لازم نیست . ( 15 )

7- نظارت و کنترل به معنی بازدید و مراقبت از طرز پیشرفت اجرای عملیات با مقایسه وضع مطلوب و تغییر و تصحیح عملیات به منظور جلوگیری از انحراف از تحقق اهداف سازمان است .  ( 10 )

8- نظارت کسب اطلاعات از طریق مشاهده و بررسی وضع موجود و تعیین پیشرفت کارها با مقایسه با وضع مطلوب نظارت نامیده می شود که مقدم بر کنترل و به عبارتی مهم تر از آن می باشد به همین دلیل با نظارت های درست و مستمر ، شاید به اعمال کنترل نیازمند نباشیم .    ( 10 )

11- نظارت فرایند کسب آگاهی از عملکرد واقعی و مقایسه آن با اهداف و عملکرد مطلوب و تصحیح اشتباهات و انحرافات می باشد . ( 11 )

12- نظارت را به مفهوم مقایسه عملیات انجام شده ، با معیارهای تعیین شده در هر سازمان گفته اند تا از این طریق بتوان به اقدامات اصلاحی و به موقع برای جلوگیری از اشتباهات و انحرافات دست زد . ( 19 )

13 -  نظارت عبارت است از این که نظام در زمینه هدف های مورد نظر از انحراف حفظ شود . ( 15 )

14 -  وظیفه مدیریتی نظارت عبارت از سنجش و اصلاح عملکرد برای به دست آوردن این اطمینان است که هدف های سازمان و  طرح های اجرایی آن با کامیابی به انجام رسیده است . ( 15 )

15- نظارت فرایندی است که راهنمای تعلیماتی از طریق آن به جمع آوری اطلاعات در باره فعالیت های آموزشی ، پرورشی و اداری مدیران و معلمان در محیط های آموزشی می پردازد . منظور چنین اقداماتی ، مطالعه وضع موجود مدارس ، تعیین میزان پیشرفت امور و مقایسه آن با وضع مطلوب می باشد که بوسیله مشاهده ، مصاحبه و مشورت با کارکنان مدرسه ، دانش آموزان و اولیای آنان عملی      می گردد . چنانچه در برسی ها و مقایسه ها ، کاستی ها ، مشکلات و یا انحرافاتی مشاهده گردد با اتخاذ تدابیر مقتضی سعی می شود که فعالیت های مختلف به طرف وضع مطلوب سوق داده شوند . ( 32 )

16 نظارت : حمایت ، هدایت و تقویت افراد در مسیر رشد ( حرفه ای سازمانی ) و کنترل فعالیت ها در جهت نیل به هدف های سازمان و بهبود مدیریت . ( 36 )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۱۳:۱۴
حسین حیدری تبار(استرون)

بسم الله الرحمن الرحیم

نظارت ، کنترل، ارزیابی و بازرسی(1)

حسین حیدری تبار(استرون)

کارشناس ارشد مدیریت آموزشی

چکیده

            وجود شباهت های مفهومی بین نظارت ، کنترل، ارزیابی و بازرسی و کاربرد رایج آن ها در گفتگوها ( غلط مصطلح ) موجب شده است که بعضی صاحب نظران ( به رغم اذعان به وجود تفاوت های مفهومی و عملی بین آن ها ) مفاهیم مذکور را هم معنی و مترادف به کار ببرند . که این امر می تواند موجب تسری و تعمیم آثار سوء یا حداقل ادراک منفی که افراد نسبت به یک متغیر دارند ، به متغیر دیگر منتقل گردد . لذا در این نوشتار تلاش شده است ضمن بیان معنی لغوی و تعاریف واژه های فوق ، آن ها را با هم مقایسه و برای هر یک ویژگی های خاصی ارایه شود .   

واژه های کلیدی : نظارت ، کنترل، ارزیابی( ارزشیابی) و بازرسی .

مقدمه

     صاحب نظران اداره سازمان ها می گویند : اگر نمی توانید چیزی را اندازه گیری کنید ، فراموشش نمایید . یعنی اگر مدیریت نتواند نشان دهد که : چه کاری انجام می شود ؟ چگونه انجام می شود ؟ به وسیلة چه کسانی  و به چه منظوری انجام می شود ؟ آیا منطبق با برنامه ها و در جهت کسب هدف انجام می شود ؟ آیا فعالیت ها قابل اندازه گیری هست ؟ ( 1 )

          هر سازمانی جهت تحقق اهدافی موجودیت می یابد . و رفتار افراد شاغل در آن تابع موازین و مقرراتی است . و محقق شدن اهداف نیز در گرو رفتار درست افراد در راستای اجرای برنامه ها می باشد . لذا اجرای صحیح برنامه ها و رفتار مطلوب کارکنان وظیفه سنگین و کلیدی است که بایستی از طریق مراقبت دقیق و مستمر فرآیند کار ، مقایسه وضع موجود با وضعیت مطلوب و اصلاح و بهبود حاصل گردد .

           یکی از وظایف اساسی مدیریت ؛ نظارت ، کنترل، ارزیابی و بازرسی است که بدون آن تحقق اهداف مدیریت امکان پذیر نخواهد بود . به طوری که بدون توجه به این جزو ، سایر اجزای مدیریت ، مثل ؛ برنامه ریزی ، سازماندهی و هدایت نیز ناقص بوده و تضمینی برای انجام درست آن ها وجود ندارد . در حقیقت زمانی که یک برنامه تهیه شد و برای اجرای آن سازماندهی به عمل آمد و رهبری و هدایت آن مشخص شد ، انتظار این است که هدف های برنامه تحقق پیدا کند و در اجرای برنامه ، اطمینان وجود داشته باشد که روند حرکت دقیقاً به سوی اهداف تعیین شده می باشد . گاهی ممکن است حتی جزئیات برنامه به صورت دقیق اجرا گردد اما جهت گیری کلی در اجرای برنامه دارای انحراف بوده و ما را از هدف دور سازد . اطمینان از این که اجرای برنامه و هدایت آن درست صورت می گیرد و در صورت مشاهده انحراف ، اقدام لازم برای تصحیح آن به عمل می آید ، نیازمند فرآیندی است که آن را نظارت و کنترل می نامند. ( 2 )

          شاید به جرات بتوان ادعا کرد انجام هیچ فعالیتی در سازمان قرین توفیق نخواهد بود مگر این که کنترل و ارزیابی های لازم نسبت به آن  به عمل آمده باشد . به کمک کنترل است که مدیریت نسبت به نحوه تحقق هدف ها و انجام عملیات آگاهی یافته و قدرت پی گیری و عند الزوم سنجش و اصلاح آن ها را پیدا می کند. کنترل و ارزیابی ابزار کار مدیران در رده های مختلف سازمانی از مراتب عالی تا رده های سرپرستی است و لزوم آن را در مراتب مختلف به سادگی می توان احساس کرد . سازمان بدون وجود یک سیستم موثر کنترل در تحقق ماموریت های خود موفق نبوده و نمی توان از منابع خود به درستی استفاده کند . ایجاد فرایند کنترل و ارزیابی به تفکر خلاق نیاز دارد، چه سوال هایی باید پرسیده شود ؟ چگونه می توان به پاسخ آن ها دست یافت ؟ ارزیابی و کنترل همچنین به توجه دقیق و تفصیلی درباره روش ها و شیوه تحلیل اطلاعات نیاز دارد . ( 3 )

           بنابراین این نظارت بر عملکرد و اداره منابع انسانی سازمان ها ضرورت یافته و عنوان برنامه رسمی و منظمی که جهت سنجش هزینه ها ، منافع اداره سازمان ها و امور کارکنان تنظیم شده و امکان مقایسه کارآیی و اثربخشی سازمان و کارکنان را با برنامه ها و عملکرد گذشته سازمان تعریف می نماید . منظور اساسی از نظارت و سنجش برنامه ها و فعالیت های سازمان ها و افراد ، تدارک اطلاعات جهت بازخورد و در نهایت بهبود امور کارکنان است . ( 1 )

          شاید مهم ترین مسئله ای که وجود کنترل را ضروری می سازد ، آن است که پیش بینی ها و برنامه های عملیاتی در سازمان همواره با درصدی از خطا توام است و برای رفع این خطاها و اصلاح عملیات ، کنترل تنها راه چاره است . ( 4 ) گر چه ضرورت و اهمیت انجام دادن نظارت ، کنترل، بازرسی و ارزیابی برنامه ها ، فعالیت ها و افراد بر کسی پوشیده نبوده و باوری است فراگیر ، اما ؛ همان گونه که در مطالب فوق نیز مشاهده  می شود ، بعضی بین مفاهیم مذکور تفاوتی ( شاید هم با اغماض ) قایل نشده و حتی هم معنی و مترادف به کار  می برند . در این نوشتار سعی بر آن خواهد بود که علاوه بر نقل تعاریف مختلف نتیجتاً به ارایه مرز بندی ما بین آن ها ( نظارت ، کنترل ، ارزیابی و بازرسی ) بپردازیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۱۳:۱۱
حسین حیدری تبار(استرون)

مدیریت آموزشی
(Educational management)

      مدیریت آموزشی مجموعه‌ای منسجم از دانش حاصل از کاربرد روش علمی به منظور توصیف خصوصیات و تبیین عناصر سازمانی و روابط فی‌مابین آن‌ها در سازمان‌های آموزشی است. در این تعریف، عناصر سازمانی؛ متشکل از چهار سیستم بنیادی می‌باشند: الف-سیستم رفتاری ب- سیستم ساختاری ج- سیستم تکنولوژیک د- سیستم محیطی. ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۱۰:۱۹
حسین حیدری تبار(استرون)

واژه نامه آینده پژوهی

امروزه، درکی مشترک و ثابت در میان افراد مختلف در جای جای جهان از تغییرات دنیای آینده به وجود آمده است؛ درکی از عدم قطعیت، ابهام، پیچیدگی و بی‌ثباتی. همین امر مدیران و رهبران کسب و کارها را بر می‌انگیزاند تا برای مدیریت و برنامه‌ریزی کارآمدتر و تدوین استراتژی‌های مناسب برای توانمندی و موفقیت سازمان و کسب و کار خود در آینده، از ابزارهای متفاوتی استفاده کنند. این ابزارها کارکردهای مشابه و یا حتی مشترکی دارند و واژه‌هایی بسیار پرکاربرد در متون مختلف مدیریت و مباحث مربوط به آینده پژوهی محسوب می‌شود که در ادامه رهنمودی کوتاه از چیستی و کاربرد آن‌ها ارائه می‌گردد.

پس‌نگری (Backcasting).

در پس‌نگری از مشارکت‌کنندگان خواسته می‌شود از نظر زمانی خود را در آینده‌ای خاص تصور کرده و سپس از آن آینده رو به عقب بازگردند و تحقیق کنند که چه چیزی در زمان حال باعث پیدایش و ظهور آن آینده خواهد شد. این شیوه در اغلب موارد برای شناسایی مسیر رسیدن به آینده‌های مطلوب (preferred future) به کار گرفته می‌شود، البته در اجتناب از تحقق یک آینده منفی و نامطلوب نیز کاربرد دارد. برای مثال هدف از «پیش‌اجراها (Premortems)» شناسایی علل عدم موفقیت یک آینده فرضی است.

برنامه‌ریزی اقتضائی (Contingency Planning).

این نوع برنامه‌ریزی با آماده‌سازی مشارکت‌کنندگان برای رویدادهای خاصی که ممکن یا حتی محتمل در نظر گرفته می‌شوند به فرآیند تصمیم‌گیری کمک می‌کنند. یک برنامه احتمالی در صورت ضرورت یک کتاب دستور بازی یا دفترچه راهنما درا ختیار ما قرار می‌دهد.

شبیه‌سازی بحران و تمرین‌های دور ‌میزی (Crisis Simulations And Tabletop Exercise).

در این شیوه با هدف آماده‌سازی افراد برای شرایط زندگی واقعی، سناریوهایی خاص در اختیار مشارکت‌کنندگان قرار داده می‌شود و سپس از آنها خواسته می‌شود اقدامات خود را تجزیه و تحلیل کنند. این تمرین با بازی‌های جنگی که در آن افراد در یک آینده خاص ممکن درگیر می‌شوند، متفاوت بوده و با طیفی از آینده‌های محتمل و قابل قبول سر و کار دارند.

پیش‌بینی (Forecasting).

متضمن پیش‌گویی‌های احتمالی درباره آینده است، یعنی ابزاری که دست اندرکاران آینده‌نگاری استراتژیک سعی در اجتناب از آن دارند. البته پیش‌بینی نیز به واسطه افزودن یک بُعدِ کمی به روش‌های کیفی که مرجح سناریوپردازان است، در مدیریت عدم‌قطعیت توسط استراتژیست‌ها از جایگاه خود برخوردار است. بهترین روش این است: آنچه را که می‌توانید پیش‌بینی کنید؛ آنچه را نمی‌توانید به تصویر بکشید؛ و با استفاده از قضاوت، تفاوت‌ها را درک کنید.

دیده‌بانی(Horizon Scanning).

از مشارکت‌کنندگان می‌خواهد «سیگنال‌های ضعیف (Weak Signals)» تغییر در زمان حال را با رصد تغییر و ارزیابی تأثیر بالقوه آنها جستجو نمایند. این‌که اغلب آینده ابتدا در موقعیت‌هایی مشاهده می‌شود که اکثر ما به آنها توجه نمی‌کنیم، ایده هدایت‌کننده روش دیده‌بانی است، همانند مجلات علمی تخصصی.

سناریوپردازی (Scenario Planning).

از داستان‌های مرتبط با آینده برای به چالش کشیدن مفروضات و چارچوب‌بندی مجدد اداراکات از زمان حال بهره می‌گیرد. فرآیند به دنبال پیش‌بینی آینده نیست، بلکه هدف آن کاوش آینده‌های محتمل به منظور بهبود استراتژی است.

تجزیه و تحلیل روند (Trend Analysis).

از مشارکت‌کنندگان می‌خواهد تأثیر بالقوه الگوهای تغییری را که در حال حاضر قابل مشاهده هستند، بررسی نمایند. چارچوب STEEP یک رویکرد ساختارمند رایج است که الگوهای تغییر را به پنج طبقه: اجتماعی، فناورانه، اقتصادی، محیطی و سیاسی تقسیم می‌کند.

بازی‌های جنگی (War Game).

غالباً با هدف بررسی عکس‌العمل‌ها به شرایط جدید، از مشارکت‌کنندگان می‌خواهد در یک نبرد شبیه‌سازی شده به عنوان حریف یکدیگر شرکت کنند. بازی‌های جنگی همانند سناریوپردازی به دنبال پیش بینی آنچه که رخ خواهد داد نیست، در عوض به طرح‌ریزی آنچه که قابلیت رخ دادن دارد می‌پردازد و از این طریق بینشی برای تصمیم‌گیری فراهم می‌نماید. بازی‌های جنگی علی‌رغم نامش این قابلیت را دارد که به چیزهایی فراتر از ابعاد نظامی یک نبرد بپردازد.

منبع: https://iranianfuturist.com/

سناریو

سناریو، به داستان‌های مربوط به آینده‌های باور‌پذیر متعدد، که یک دولت، سازمان یا شرکت احتمالاً با آن‌ها مواجه خواهد شد گفته می‌شود. سناریو‌ها به صورت نموداری، پویا و متحرک، جریان تحول و پیدایش دنیای آینده را نمایش می‌دهند. سناریو‌ها موجب تمر‌کز توجه ما بر روی نقاط انشعاب مسیر آینده و پیش‌آمد‌های بالقوه در این مسیر می‌شوند.
عدم قطعیت

هر چه بر شتاب تغییرات جهانی افزوده شود، امکان پیش بینی آینده‌های جهان دراز‌مدت کاهش می‌یابد. هر جا که آینده غیر‌قابل پیش بینی باشد اصطلاحا گفته می‌شود که آینده با عدم قطعیت همراه است. شناسایی عدم قطعیت‌ها یکی مراحل اصلی در طراحی سناریو‌های آینده است.

دلفی

یکی از روش‌های آینده‌پژوهی، مشاوره با خبرگان است. دلفی یک فرآیند نظر‌سنجی برای بهبود جذب آرای نخبگان است که در آن پاسخ افراد به سوالات به طور جداگانه و ناشناس کسب می‌شود. پرسش‌ها چند مرتبه مطرح می‌شوند و پاسخ‌ها به گونه‌ای ساختار‌یافته و دقیق به شرکت‌کنندگان ارائه می‌شود.

دیده بانی

آینده‌پژوهان همواره به دنبال تشخیص حتی ضعیف‌ترین سیگنال‌های تغییر هستند. این سیگنال‌ها نشان می دهند که چه تحول‌ها و روند‌های جدیدی در پیش است و احتمالاً آینده آبستن چه رویداد‌هایی خواهد بود. تلاش‌هایی که متضمن کشف تغییر‌ها و تحول‌ها باشد، به دید‌ه‌بانی موسوم است.

آینده مطلوب
آینده‌های مطلوب یا مرجح، برعکس دیگر آینده‌ها (ممکن، باور‌پذیر و محتمل) از نوع شناختی نیستند، بلکه از نوع بر‌انگیزاننده‌ هستند. این آینده‌ها بر‌آمده از قضاوت‌های ارزشی هستند و از این‌رو بیشتر ذهن‌گرا هستند تا واقع‌گرا. همچنین برای افراد گوناگون، متفاوت هستند.

آینده نگاری

فرآیند تلاش نظام‌مند برای نگاه به آینده بلندمدت علم, فناوری, محیط زیست, اقتصاد و اجتماع با هدف شناسایی فناوری‌های عام نو‌پدید و تقویت حوزه‌های راهبردی است، که احتمالاً بیشترین منافع اقتصادی و اجتماعی را به همراه دارد.

آیند‌ه‌های بدیل

آیند‌ه‌های بدیل، از نگاه بسیاری، مفهوم محوری آینده پژوهی به شمار می‌رود. این باور که افراد، گروه‌ها و فرهنگ‌ها در مسیری از پیش مقدر، به سوی آینده‌ای واحد و یگانه قرار ندارند، بلکه با به کارگیری قوای آینده‌نگری و تصمیم‌گیری خود، می‌توانند آینده‌ای را از میان گستره وسیعی از مسیرهای منتج به آینده و پیامدهای آن برگزینند.

آینده پژوهی

حوزه پژوهشی پیچیده، پردامنه و جهان ‌گستری که مسائل و مباحث پیشرو درآینده را در کانون توجه و تمرکز اصلی خود قرار می دهد.

برنامه‌ریزی پابرجا
برنامه‌ریزی پابرجا و یا تصمیم‌گیری پابرجا یک رویکرد کمی برای تحلیل سیاست دراز‌مدت به منظور تصمیم‌گیری با نگاه به افق‌های دور است. هدف روش تصمیم‌گیری پابرجا پشتیبانی از توانمندی‌های ذاتی تصمیم‌گیری انسان از طریق ابزار‌های تحلیل کمی و نیرومندی است که هنگام بکار‌گیری در مسائل تصمیم محدود‌تر، اثر‌بخشی بی‌نظیری از خود نشان داده‌اند.

برنامه‌ریزی بر پایه‌ی فرض

برنامه‌ریزی بر پایه‌ی فرض» ابزاری است که می‌توان به کمک آن «برنامه‌های پابرجا » و انطباق پذیر  تهیه کرد. به بیان دیگر هدف از کاربرد برنامه‌ریزی بر پایه‌ی فرض، کاهش تعداد «شگفتی‌های اجتناب پذیر » است. برنامه‌ریزی بر پایه‌ی فرض را باید ابزاری دانست که "پس از" برنامه‌ریزی به‌کار می‌رود. در واقع باید پیشاپیش یک برنامه تدوین شده باشد تا بتوان فرض های مهم با عدم قطعیت  بالای آن را شناسایی کرد. مشخصا قصد اصلی این است که ریسک‌های ناشی از فرض ها بهتر مدیریت شوند.

برنامه ریزی راهبردی

فرآیند نظام مند برنامه ریزی درمورد آینده ، ارزشیابی نتایج حاصله و یکپارچه نمودن آنها، با مدیریت روزانه را برنامه ریزی راهبردی گویند.

پانل

پانل متشکل از جمعی خبره بین 12 تا 20 نفر می‌باشد که در زمانی بین 3 تا 18 ماه، در مورد آینده موضوعاتی مشخص، تامل کرده و به مشورت می‌پردازند.
پتنت

پتنت، حقی انحصاری است که در قبال اختراع انجام‌شده به مخترع یا نمایندة قانونی او اعطا(grant)  می‌شود. به عبارت دیگر، پتنت سندی است که توصیف کنندة یک اختراع بوده و براساس درخواست متقاضی به وسیلة یک ادارة دولتی یا توسط یک ادارة منطقه‌ای به نیابت از چند کشور صادر می شود و حمایت قانونی و اختیار بهره برداری (تولید، استفاده، فروش و صادرات) یک اختراع را به صاحب آن در محدوة زمانی خاصی (عمدتاً 20 سال) اعطا می‌نماید.
پسابرنامه ریزی

: پسابرنامه‌ریزی گامی از برنامه‌ریزی است که وضعیت شکست‌  برنامه را شناسایی می‌کند و به سیستم اجازه می‌دهد که کنترل را در اختیار گیرد.

پس نگری

روشی درآینده‌پژوهی که در آن یک سناریو درمورد یک آینده خاص به صورت تفصیلی ( جز به جز) مورد شناسایی قرار می گیرد. سپس ریشه‌ها، خاستگاه‌ها و سیر توسعه سناریو، به دقت (از آینده) تا زمان حال ردیابی می‌شود. این واژه را اغلب در تقابل با پیش‌بینی می‌دانند.

چشم اندازسازی

فرآیند ساخت تصویری از آینده که به حدکافی واقعی باشد، همانند یک آهنربا بتواند اهداف مورد نظر ر اجمع کند و همانند یک مهمیز برانگیزاننده اقدامات فعلی باشد.

علم
علم، تشکیلات نظا‌مندی است که دانش ما نسبت به جهان خارج را به نحوی توصیف‌پذیر و پیشگویانه، شکل و سازمان می بخشد. یکی از تعاریف قدیمی که هنوز هم کاربرد زیادی دارد، توسط ارسطو ارائه شده است: علم، دانشی قابل اعتماد است که از لحاظ منطقی و عقلائی، قابل توضیح باشد.

فناوری

فناوری تمامی دانش، محصولات، فرآیند‌ها، ابزار‌ها، روش‌ها و سیستم‌های بکار‌گرفته شده در خلق کالا‌ها یا ارائه خدمات، می‌باشد.
فناوری های بدیل

فناوری‌هایی هستند که در مسیر اصلی پیشرفت فناوری قرار ندارند و به واسطه جنبش‌های اجتماعی ظهور می‌یابند. اندیشه‌هایی که به دنبال توسعه راه‌حل‌های غیرمتداول در بافتار جهان اول و جهان سوم هستند.
ماتریس آثار برگذر

یک ابزار استاندارد آیند‌ه‌اندیشی است که برای برآورد مجموع تأثیرات حوزه‌ای از روندها و رویدادها به کار گرفته می‌شود. فهرستی که ممکن است شامل 10 متغیر باشد، در قسمت بالا و سمت چپ یک ماتریس، به صورت عمودی و افقی درج می‌شوند. هر روند یا رویدادی تحت تأثیر سایر روندها یا رویدادهای متناظر که در ستون و یا سطرهای دیگر هستند، قرار می گیرد. با استفاده از یک سیستم ساده نمره‌دهی می‌توان به استحکام روابط تعاملی میان آن ها پی‌برد. هر متغیر (روندها یا رویدادها) بر خودش دارای تأثیر نیست. در نتیجه قطر این ماتریس خالی می‌ماند. به این ترتیب دامنه‌ی تأثیرپذیری هر متغیر به وسیله جمع اعداد آن سطر به دست می‌آید. نتایج نهایی به عنوان شاخصی برای سنجش این که کدام نیروها تشویق‌کننده (مشوق‌ها) و کدام نیروها بازدارنده (بازدارنده‌ها) هستند، استفاده می‌شود.

نقشه راه

نقشه‌راه تکنولوژی، برنامه یا طرحی است که اهداف بلند‌مدت و کوتاه‌مدت را با راه‌حل‌های تکنولوژیک مشخص, منطبق می‌سازد. نقشه‌راه یا ره‌نگاشت برای محصولات, فرآیندها و یا تکنولوژی‌های جدید به کار می رود و سه کارکرد عمده دارد: اول، رسیدن به اجماع و توافق پیرامون نیازها و تکنولوژی‌هایی که برای برطرف‌کردن آن نیازها لازم است. دوم، فراهم‌کردن مکانیزمی برای پیش‌بینی توسعه تکنولوژی. سوم، فراهم‌کردن چارچوبی برای طراحی و هماهنگ‌سازی توسعه تکنولوژی.

نیرو‌های پیشران

"نیرو‌های پیشران" مفهومی است که بیشتر در طراحی سناریو‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. و منظور آن نیرو‌هایی است که بر پیامد رویداد‌ها اثر دارند. به عبارت دیگر عناصری که باعث حرکت و تغییر در طرح اصلی سناریو‌ها شده و سر‌انجام داستان‌ها را مشخص می‌کنند.
برگرفته شده از

dap-lr.blog.ir
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۴۵
حسین حیدری تبار(استرون)

Bottom of Form

راسل اکاف و برنامه ریزی آینده ساز

این نوشتار برگرفته از مقاله‌ای با عنوان  «چهار نگرش به برنامه ریزی» نوشته راسل اکاف است که توسط آقای تقی ناصر شریعتی ترجمه و در نشریه تدبیر به چاپ رسیده است. از آن‌جا که یکی از بهترین مطالبی است که تا کنون خوانده‌ام و ارتباط آینده پژوهی و برنامه ریزی را روشن می‌کند، حیفم آمد آن را بازنشر ندهم. مخصوصا آن‌که بسیاری از مدیران، عطش آشنایی با آینده پژوهی و کاربردی کردن آن در سازمان‌ها و شرکت‌های خود را دارند. ه راسل اکاف

هنوز مدیران زیادی هستند که به برنامه ریزی اعتقادی ندارند. نگرش‌ها نسبت به برنامه ریزی بسیار متفاوت است، اما می‌توان آن‌ها را در چهار نوع عمومی دسته بندی کرد: حال گرایی (INACTIVE)، گذشته گرایی (REACTIVE)، آینده گرایی (PREACTIVE)، و آینده سازی (PROACTIVE). این نگرش‌ها نزد هر فرد و یا سازمان به نسبت های مختلفی با یکدیگر ترکیب می شود و ترکیب حاصل، از زمانی که به زمان دیگر و از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر خواهد کرد. به علاوه در هر زمان نگرش‌های بسیار متفاوتی نسبت به برنامه ریزی در هر سازمان وجود خواهد داشت.‌آینده پژوهی

با این همه معمولاً یکی از این نگرش‌ها در افراد و سازمان‌ها بر دیگر نگرش‌ها غالب می‌شود. این چهار نگرش را می‌توان به رنگ های اصلی تشبیه کرد، آنها را می‌توان به گونه‌های مختلف با یکدیگر ترکیب کرد و گستره وسیعی از نگرش‌های ثانوی را بدست آورد که در پرتو شرایط متفاوت تغییر خواهد کرد. علی‌رغم تنوع ترکیب‌های ممکن، نمونه‌های خالص به آسانی قابل شناخت است.ن پژوهی

حال گرایی پژوهی

حال گرایان از موقعیتی که امور دارند و راهی که دنبال می کنند، خرسند هستند. بنابراین بر این باورند که هرگونه مداخله در روند وقایع، بعید است که به بهتر شدن آنها بینجامد و بیشتر احتمال دارد که آن‌ها را بدتر کند. حال گرایان موضعی بی‌فعل اتخاذ می‌کنند، آن‌ها سعی می‌کنند که «سوار بر موج» شوند، بی آن‌که قایق را از جای خود تکان دهند. فلسفه مدیریت آنان، محافظه کاری است. آن‌ها ثبات و بقاء را می‌جویند. آنها می‌خواهند کاملاً رها باشند و در این صورت هر چه پیش آید، موجب خرسندی است.

حال گرایان بر این باورند که غالب تغییرات اجتماعی و محیطی اموری فریبنده و یا سطحی و یا موقتی است. آن‌ها نوعاً کسانی را که فریاد «بحران» سر می‌دهند، ترس انگیزان و مبشران نابودی می‌دانند. حال گرایان چنین فریادهایی را در تاریخ جامعه و یا سازمان خود به خاطر می‌آورند و هم‌چنین به خاطر می‌آورند که چه پیش بینی نابخردانه‌ای در آن موارد صورت گرفته بود. چون جامعه و یا سازمان آن‌ها، علی‌رغم همه بحران‌های پیشین، بقای خود را حفظ کرده، حال گرایان ادعا می‌کنند که دلیلی در دست نیست که در آینده هم نتوانند به حیات خود ادامه دهند.برنامه ریزی از دیدگاه راسل اکاف

سازمان‌های حال گرا به فعالیت زیادی نیاز دارند تا از وقوع تغییرات جلوگیری کنند. آن‌ها به گونه‌های مختلف دست روی دست می‌گذارند. نخست آن‌که می خواهند تمامی تصمیمات مهم در «راس» گرفته شود. حرکت به طرف راس آن چنان کند است که گویی خود یک مانع است. با این رویه اغلب پیشنهادات برای انجام تغییر حتی به راس نمی‌رسد و خنثی می‌شود. آنهایی که این مسیر را طی می‌کنند و به راس می‌رسند به اندازه کافی تاخیر داشته‌اند که وقتی به مقصد برسند نامربوط شده باشند. پیشنهاداتی که به راس می‌رسد، هنوز فرصت تاخیر دارد. آن‌ها برای تغییر و اصلاح و یا ارزیابی مجدد به مراتب پائین‌تر و یا خارج از سازمان، عودت داده می‌شوند. بدین‌سان سازمان همانند یک تکه اسفنج عمل می‌کند (پیشنهادات را در خود نگاه می دارد) و ظاهراً خود را فعال نشان می دهد.

حال گرایان فقط هنگامی در برابر یک جریان موضع می‌گیرند که مجبور باشند. «مجبور باشند» به این معنی است که موضعی که اتخاذ می‌کنند، تنها راه باقی‌مانده برای ممانعت از وقوع تغییر باشد. برای حال گرایان هرجا که ممکن باشد کلمات جای عمل را می‌گیرند، حال گرایان، تولیدکنندگان زبردست بیانیه‌های سیاسی، نوشته‌های تهی، اسناد استراتژیک، اعلام مواضع، گزارشات و انواع اسنادی هستند که بتوانند جانشین عمل شوند. ابزار رایج دیگری که به کمک آن حال گرایی تحقق پیدا می‌کند، تشکیل کمیته‌ها، شوراها، کمیسیون‌ها، گروه‌های مطالعاتی و هر چیز دیگری است که یک تصمیم را عقیم سازد.آینده پژوهی

مسئولیت های چنین گروه‌هایی آن چنان با تأنی همراه است که آن‌ها می‌توانند بیشتر وقت خود را مصروف بحث درباره تعریف ماموریت‌ها و اختیارات قانونی خود نمایند. هرگاه که یکی از آنان پیشنهادی را مطرح کند، کسانی که در گروه نماینده نداشته‌اند، می‌توانند نبود نماینده خود را عنوان کنند و خود گروه دیگری را سامان دهند. این فرآیند می‌تواند بطور نامحدود ادامه پیدا کند، به ویژه اگر تغییرات پرسنلی نیز مزید بر علت شود.

در موارد نادری که یک سازمان حال گرا دست به عملی می‌زند (تصمیم به تغییر می گیرد) تقریبا این اطمینان هست که نیروی انسانی و اعتبارات لازم برای اجراء وجود ندارد و بدین ترتیب تأثیر احتمالی تغییر به حداقل می‌رسد.

نزد حال گرایان، دسترسی، اساسی‌ترین ضابطه برای انتخاب ابزار است. غالباً اهداف با ابزارها تطبیق داده می‌شود و نه بالعکس. همان‌طور که هیرشمن (A.D.HIRSCHMAN) و لیندبلوم (C.ELINDBLOM) که شاید بهترین معرف‌های این موقعیت هستند در استراتژی‌های تصمیم گیری خود بیان می‌کنند. «به جای تطبیق ساده ابزار با اهداف، اهدافی برگزیده می شود که با ابزارهای در دسترس سازگار باشد». حال گرایان بیشتر میل دارند آن چیزی را بخواهند که می‌توانند به دست آورند نه اینکه برای به دست آوردن آن‌چه که می‌خواهند تلاش کنند.

هر زمان که حال گرایان در جریانی مداخله می‌کنند، این کار را با حداقل ممکن انجام می‌دهند. به بیان هیرشمن و لیندبلوم «کوشش‌هایی که برای درک یک موقعیت صورت می‌گیرد محدود به سیاست‌های جاری است». حال گرایان بیشتر از آن می ترسند که کاری را انجام دهند که نمی‌بایست انجام شود، تا آن‌که کاری را انجام ندهند که می‌بایست انجام شود. لذا آن‌ها فقط در برابر تهدیدهای جدی واکنش نشان می‌دهند و نه در برابر فرصت‌ها. با این کار آن‌ها کاری را انجام می‌دهند که تحت عنوان «مدیریت بحران» شناخته شده است.

بطور کلی تنها سازمان هایی می توانند تحت مدیریت حال گرایی ادامه حیات دهند که توسط محیط خود و از طریق سوبسید حمایت شوند و بقای آنها ارتباطی به عملکردشان نداشته باشد. مشهورترین نمونه چنین سازمان هایی در جامعه آمریکا، دانشگاه ها هستند و ادارات دولتی و شرکت های انحصاری خصوصی که مورد حمایت دولت می باشند (در ایران هم همین وضعیت جاری و ساری است). نا گفته پیداست که حال گرایان برنامه ریزی را باور ندارند. آنها حتی به حل مسئله نیز اعتقادی ندارند.

گذشته گرایی

گذشته گرایان، وضعیت گذشته را نسبت به حال ترجیح می‌دهند و بر این باور هستند که امور از بد به سوی بدتر شدن می‌روند، بنابراین آنها نه فقط در برابر تغییرات مقاومت نشان می‌دهند، بلکه تلاش می‌کنند که تغییرات قبلی را نیز خنثی کرده و به موقعیتی باز گردند که در گذشته داشته‌اند. آن‌ها معمولاً افسوس «روزهای خوب گذشته» را می‌خورند، تمایلی که آنها نسبت به گذشته دارند، فلسفه مدیریت آنان را واپس گرا (REACTIONARY) می‌سازد.

گذشته گرایان بیشتر تحت تأثیر نفرت‌هایشان حرکت می‌کنند، تا عشق‌هایشان. جهت‌گیری آنان بیشتر جبرانی (REMEDIAL) است و نه خواستاری (ASPIRATIONAL). آن‌ها بیشتر سعی می‌کنند که از ناخوشایندها بپرهیزند نه اینکه خوشایندها را به دست آورند. آن‌ها در هر پیشنهادی تازه‌های کمی می‌بینند و تازه‌های کم‌تری برای آنان شایستگی پذیرش دارند.

واکنش آنان در برابر اغلب پیشنهادات برای تغییر این است: «امتحان کردیم به درد نمی خورد». مثلاً وقتی که به یک مدیر راه آهن پیشنهاد استفاده از برنامه ریزی خطی را برای حل مسائلش دادم گفت که این کار را ده سال قبل انجام داده و فایده نداشته است، در حالی که در آن زمان عمر برنامه ریزی خطی کمتر از ده سال بود. از آن‌جا که تغییرات تکنولوژیک بسیار آشکار است و از آنجا که همیشه پیچیدگی تکنولوژی در گذشته کمتر از حال بوده است، تکنولوژی در نظر گذشته گرایان عامل اساسی گرفتاری‌های آن‌هاست.

آن‌ها هنر را بر علم ترجیح می‌دهند، هنر گذراندن امور در برابر علم مدیریت. در برخورد با مسائل آن‌ها بر عرف، کشف و شهود و قضاوت‌های مبتنی بر تجربه طولانی (COMMON SENSE) متکی می‌شوند، در نظر آنان هر قدر تجربه بیشتر باشد، بهتر است. آن‌ها بر این باور هستند که تجربه، بهترین معلم است و بهترین مدرسه سر به سنگ خوردن است. به همین دلیل آنان برای ارشدیت، بی جنبشی، سن، پایگاه سازمانی (ALLOCATE STATUS) و مسئولیت‌های متناسب با آنها ارزش فراوانی قائل هستند.

گذشته گرایان پیچیدگی را دوست ندارند و سعی می‌کنند که از آن بپرهیزند. آنان سیستم‌های پیچیده را به مسائل ساده که راه حل‌های ساده نیز دارند (راه حل‌هایی که تجربه شده و درست هستند) تجزیه می‌کنند. آنها کسانی هستند که برای همه مسائل راه حل پیشنهاد می‌کنند، اما برنامه ریز نیستند. آنها سعی می‌کنند که گذشته را با تخریب وضعیت پیچیده‌ای که فکر می‌کنند، محصول برنامه ریزی دیگران است، باز گردانند. برخلاف حال گرایان، گذشته گرایان سوار بر موج نمی‌شوند، آنها سعی می‌کنند که در خلاف جهت موج به سوی ساحل آشنا شنا کنند. بنابراین تعجب‌آور نیست که این نگرش زمانی موفقیت‌آمیز بوده باشد، اما امروز تعداد موسسات و سازمان‌هایی که چنین رویه‌ای را بپذیرند رو به کاهش است.یدگاه راسل اکاف

آینده گرایی ده پژوهی

آینده گرایان نمی‌خواهند که امور چنان باشد که هست و یا آن چنان که روزگاری بوده است. آن‌ها باور دارند که آینده بهتر از امروز و بهتر از گذشته خواهد بود. این‌که چقدر بهتر خواهد بود بستگی به آن دارد که آن امور چقدر خودشان را برای آینده مهیا کرده باشند. بنابراین آن‌ها تلاش می‌کنند که آینده را پیش بینی کنند و برای آن آماده شوند. آن‌ها چیزی فراتر از بقاء می‌خواهند، آن‌ها می‌خواهند که رشد کنند، که بهتر، بزرگتر، مؤثرتر، قوی تر و خیلی «تر»های دیگر باشند، آن‌ها می‌خواهند که بهتر از حد لازم باشند، می‌خواهند که تا حد ممکن عمل کنند، می‌خواهند که بهینه باشند.

آینده گرایان نه تنها نگران هستند که کاری را غلط انجام دهند، (اشتباه در اجراء) بلکه نگران هستند که کار درستی انجام نشده بماند (اشتباه در عدم اجراء). در نتیجه آن‌ها همان‌قدر به فرصت‌های بالقوه دل مشغولند که به تهدیدات بالفعل و بالقوه. آن‌ها تلاش می‌کنند که پیش از آن‌که مسئله‌ها جدی شوند و یا حتی آشکار شوند، خود را با آن‌ها تطبیق دهند. به همین دلیل آن‌ها پیشاپیش درگیر پیش بینی‌ها، طرح ریزی‌ها، و هر راه دیگری هستند که شمایی (GLIMPSE) از آینده را نشان دهد. آن‌ها بر این باور هستند که آینده، ناگزیر کنترل ناپذیر است، اما آن‌ها می‌توانند آمدنش را شتاب بخشند و آثار آن را بر خود کنترل کنند. بنابراین آن‌ها برای آینده طراحی می‌کنند، ولی آینده را طراحی نمی‌کنند.نامهریزی از دیدگاه راسل اکاف

برنامه ریزی آینده نگر و حل مسئله بیشتر بر منطق، علم و تجربه مبتنی است و کمتر بر احساس مشترک، کشف و شهود و قضاوت اتکاء می‌کند. برخلاف گذشته گرایان، آینده گرایان علم و تکنولوژی را به خاطر بیشتر پیشرفت‌هایی که بشر داشته است، می‌ستایند و بحران ها و مسائل جاری را ناشی از استفاده نکردن و یا بد استفاده کردن از این دو می دانند. آنها راه حل مسائل و استفاده از فرصت ها را بیشتر در تحقیق و توسعه می جویند تا در تغییرات فردی وسازمانی. آنها بیشتر سخت‌افزارگرایند تا نرم‌افزارگرا، شی‌گرایند تا مردم‌گرا. هر زمان که باید با مردم مواجه شوند، ترجیح می‌دهند که با آنها به صورت مجتمع و غیر شخصی مواجه شوند تا انفرادی، زیرا که بر این باورند که رفتار جمعی بیشتر قابل پیش بینی است.آینده پژوهی

برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان آینده نگر تمایل دارند که سیستم از طریق منابعی که بر آنها کنترل مستقیم دارد، اداره شود. آنان پیشاپیش درگیر تخصیص و استفاده از این منابع در درون سیستم هستند. آن‌ها کوشش نمی‌کنند تا بر دیگر سیستم‌های محیط تأثیر بگذارند، آن‌ها محیط را بیشتر محدودیت می‌انگارند تا فرصت. بنابراین، آن‌ها با سیستم‌های دیگر بیشتر رقیب هستند تا یار. اگر فلسفه مدیریت گذشته گرایان، واپس گرایی و از آن حال گرایان محافظه کاری است، از اینان لیبرالی است. آینده گرایان در پی تغییر درون سیستم هستند، نه تغییر خود سیستم یا محیط آن. آنان اصلاح‌طلبند نه انقلابی.

آنها نه می‌خواهند که سوار بر موج شوند و نه آن‌که در در مقابلش شنا کنند. بلکه می‌خواهند که پیشاپیش آن سوار باشند تا موج به هر کجا که می‌رود آنان زودتر به آن‌جا رسیده باشند. از این رو آنان بر این باروند که می توانند از فرصت‌ها بهره‌مند شوند، پیش از آن‌که دیگران به این فرصت‌ها دسترسی پیدا کنند. برنامه ریزان آینده گرا نقش خود را تهیه برنامه‌ها و ارائه برنامه به کسانی می‌دانند که این کار را به آنان محول کرده‌اند و نه درگیر شدن در اجرای برنامه‌های مصوب. آینده گرایان برنامه ریزی را چون گامی از گام‌های منفصل می‌بینند که به پذیرش و یا رد برنامه‌های آن‌ها می‌انجامد. این که چه بر سر برنامه‌های آن‌ها خواهد آمد مربوط به دیگران است.برنامه ریزی از دیدگاه راسل اکاف

آینده سازی پژوهی

آینده سازان نمی‌خواهند که امور را به حال خود  واگذارند و نمی‌خواهند که به گذشته باز گردند آن‌ها می‌خواهند آینده دلخواهی را طراحی و راه‌هایی را ابداع کنند تا چنین آینده‌ای تحقق بیابد. آنان بر این باورند که ما می‌توانیم بخش‌های معینی از آینده و نیز تاثیرات آن را بر خودمان کنترل کنیم. آینده سازان سعی می‌کنند که از تهدیدات پیشگیری کنند، نه اینکه فقط برای برخورد با تهدیدات آماده شوند و سعی می‌کنند که فرصت‌ها را ایجاد کنند، نه این‌که فقط از فرصت‌ها استفاده کنند.

به نظر آینده سازان، آینده گرایان وقت خیلی زیادی را صرف پیش بینی آینده می‌کنند. آن‌ها می‌گویند که آینده بیش از آن‌که حاصل وقایعی باشد که در فاصله گذشته و حال رخ داده، وابسته به کارهایی است که در فاصله حال و آینده انجام می‌دهیم. مهم‌ترین مانع بین انسان و آینده دلخواهش، خود اوست.نده پژوهی و راسل اکاف

آینده سازان بنا را بر بقاء یا رشد نمی‌گذارند. آنها خودتوسعه‌ای (SELF – DEVELOPMENT)، خود تشخیصی (SELF – REALIZATION) و خودکنترلی (SELF – CONTROL) یعنی افزایش توانمندی در رقم زدن و کنترل سرنوشت خود را می‌جویند. آن‌ها نه توجیه‌گرند (SATISFICER) نه بهینه‌ساز (OPTIMIZER)، آنها آرمان‌گذار (IDEALIZER) هستند. آن‌ها برنامه ریزی می‌کنند که در آینده بهتر از آن‌چه که امروز بهترین به نظر می‌رسد، عمل کنند. آن‌ها آرمان‌هایی را دنبال می‌کنند که می‌دانند هرگز قابل دسترسی نخواهند بود، اما مستمرا می‌توان به آن‌ها نزدیک‌تر شد. بنابراین نزد آن‌ها تعیین آرمان‌ها و طراحی آینده‌های آرمانی، کوشش‌هایی بیهوده در رسیدن به ناکجا آباد نیست، بلکه گام‌هایی است ضروری در سمت‌گیری‌های بلندمدت برای توسعه مستمر.ینده پژوهی

آنان با آرمان‌ها هم‌چون مطلق‌های نسبی (RELATIVE ABSOLUTES) (اهداف نهایی که جمع بندی آنها وابسته است به دانش امروز ما و درکی که از خود و محیط خود داریم) برخورد می‌کنند. بنابراین آرمان‌ها باید در پرتو آنچه که از برخورد با آن‌ها می‌آموزیم، بازنگری شوند. به خاطر نرخ‌های فزاینده تغییرات تکنولوژیک و اجتماعی، آینده سازان سعی می‌کنند که سیستم‌ها را به گونه‌ای طراحی کنند که توانمندی آموختن و انطباق سریع آن‌ها افزایش یابد. آن‌ها ادعا می‌کنند که دیگر تجربه بهترین آموزگار نیست. تجربه بسیار کند، بسیار مبهم و بسیار کم‌دقت است. بنابراین آن‌ها تلاش می‌کنند که هر جا ممکن باشد آزمایش را جانشین تجربه کنند. آن‌ها سعی می‌کنند که اجرای هر تصمیم را هم‌چون یک آزمایش طراحی کنند تا ثمربخشی آن تصمیم و فرایند تحقق آن را بیازمایند.

از دید آینده سازان هیچ جنبه‌ای از سیستم از تغییر بر کنار نیست، آینده سازان علاقه‌مندند که در ساختار، کارکرد، سازمان و پرسنل سیستم و نیز تخصیص و استفاده از منابع آن بازنگری نمایند. برخلاف آینده گرایان، آینده سازان سعی می‌کنند که موجبات تغییر در سیستم‌های محیطی خود را فراهم سازند. تغییراتی همان‌قدر بنیادی که برای سیستم‌های تحت کنترل خود خواستار هستند. آن‌ها جهان را فقط همسایه خود نمی‌انگارند، بلکه آن را میدان عملیات خود می‌دانند.مه ریزی از دیدگاه راسل اکاف

آینده سازان تکنولوژی را فی نفسه نه خوب می‌دانند و نه بد، بلکه در آن استعداد خوبی و بدی می‌بینند. آن‌ها باور دارند که تاثیرات تکنولوژی، وابسته به آن است که مردم چگونه از آن استفاده کنند. از این رو آن‌ها رفتار و تکنولوژی را جنبه‌های به هم وابسته ای از سیستم‌های اجتماعی فنی می‌بینند. آن‌ها علم و انسانیت را دو جنبه از یک فرهنگ تلقی می‌کنند و نه دو فرهنگ مجزا. این جنبه‌ها همانند دو روی یک سکه می‌توانند جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرند، اما نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد.

از دید آینده سازان، علم جستجوی تشابهات در چیزهایی است که ظاهراً متفاوت است و انسانیت جستجوی تفاوت‌ها در چیزهایی است که ظاهراً مشابه است. دانشمندان عمومیت را می‌جویند و انسان گرایان خصوصیت را. برای برخورد با یک موقعیت مسئله دار، آنان باید بتوانند همسانی ها و ناهمسانی‌های آن را با موقعیت‌های تجربه شده گذشته تعیین کند. آگاهی از همسانی‌ها به ما این توان را می‌دهد که از آن‌چه می‌دانیم استفاده کنیم، آگاهی از ناهمسانی‌ها ما را قادر می‌کند که مشخص کنیم چه چیزهایی را هنوز باید بیاموزیم تا بتوانیم با مسئله برخورد مؤثر داشته باشیم. انسانیت ما را به مسئله رهنمون می شود، علم و تکنولوژی به ابزارهایی جهت حل این مسئله ها.ینده پژوهی

آینده سازان بنیادگرایند. آنها سعی می‌کنند که زیربناها را نیز همچون روبناهای جامعه و نهادها و یا سازمان‌های آن تغییر دهند. آن‌ها نمی‌خواهند که در برابر موج مقاومت کنند، سوار بر آن شوند و یا پیشاپیش آن سوار باشند، آن‌ها سعی می کنند که سمت موج را تغییر دهند. علی‌رغم معرفی آشکارا بی طرفانه ی من از این چهارگونه، موقعیت‌هایی هست که در هر کدام، یکی از این گونه‌ها مناسب‌ترین است.

به عبارت ساده تر، اگر تغییرات درونی و بیرونی یک سیستم (موج) آن گونه است که انسان می‌خواهد و با شتابی است که می‌خواهد، حال گرایی مناسب است. اگر سمت تغییر مطلوب، اما حرکت کند است، آینده گرایی مناسب می‌باشد. اگر تغییر رو به سویی دارد که انسان نمی‌خواهد و ترجیح می‌دهد که در جایی باشد که هست و یا بوده، گذشته گرایی مطلوب است. اما اگر انسان نمی‌خواهد که به گذشته باز گردد و یا در همان حال بماند که هست و یا به سوی آینده‌ای که امروز می‌بیند برود، آینده سازی مناسب است. گرایش من به آینده سازی از این باور من بر می‌خیزد که جامعه ما می‌تواند بسیار پیشرفته‌تر باشد ولی تمایلی به پیشرفت ندارد، بنابراین مداخله ما لازم است.

برنامه ریزی از دیدگاه راسل اکاف

حال گرایان و گذشته گرایان در نهایت برنامه ریزی را چون عبادت یا آئینی مذهبی می‌انگارند که موجب دخالت قوه ای مافوق در امور می‌شود. آن‌ها به برنامه ریزی به عنوان فرآیندی که مداخله خود آنها را در امور سمت می‌دهد، می‌نگرند. برنامه ریزان آینده گرا سعی می‌کنند که به آینده شتاب بیشتری بدهند و اثرات آن را بر سیستمی که برایش برنامه ریزی می‌کنند کنترل نمایند، اما سعی نمی‌کنند که جهت آینده را تغییر دهند، به عکس برنامه ریزان آینده ساز سعی می‌کنند که چنین کنند.

برنامه ریزی آینده گرا  بیشتر به تولید می‌پردازد تا به تولید کننده. مثلا یک برنامه ریزی آینده گرای حمل و نقل شهری، تمایل دارد که نرخ رشد تقاضا برای وسایل حمل و نقل را برآورد نماید و هیچ تغییر عمده ای را در خود اتومبیل در نظر نمی‌گیرد. او می‌گوید که این مسائل خارج از کنترل اوست. او سعی می‌کند که ترافیک آینده را با افزایش شمار و وسعت خیابان‌ها و جاده‌ها، و با گسترش سایر انواع رفت و آمد کاهش دهد.آینده پژوهی

برنامه ریز آینده ساز با نگرشی دیگر سعی می‌کند اتومبیل و شهر را چنان تغییر دهد که تقاضا برای رفت و آمد و راه ها با هم، سازگار شود. او سعی می‌کند که هم در عوامل ایجاد مسئله و هم در آثار آن دست‌کاری کند (در برخی از موارد باید به دنبال چارچوب شکنی و تعلیق باورها باشیم). آینده گرا بیشتر به برنامه ریزی کوتاه مدت و میان مدت توجه دارد. ولی آینده ساز بیشترین توجه خود را معطوف برنامه های بلندمدت می کند، زیرا بر این باور است که غالباً بهای دستاوردهای کوتاه مدت با زیان های بلندمدت پرداخته می شود و دستاوردهای بلندمدت بیش از زیان‌های کوتاه مدت قابل اعتنا است.

بنابراین او معتقد است که باید در جستجوی آن بود که بین پی آمدهای کوتاه مدت و بلندمدت رفتار امروز، تعادلی مناسب برقرار شود. قابلیت ادراک پی آمدهای بلندمدت و چگونگی تأثیر این پی آمد، جوهر خرد است. ممکن است دانش برای حل مؤثر مسائل کافی باشد، اما برای برنامه ریزی مؤثر کافی نیست. برنامه ریزی علاوه بر دانش به خرد نیز نیازمند است و خرد همانقدر که محصول دانش است، محصول انسانیت است.

منبع: https://iranianfuturist.com

اشتراک‌گذاری

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۵۱
حسین حیدری تبار(استرون)

ویژگی‌های رهبران خدمتگزار

اسپیرس (۱۹۹۶)، ده ویژگی رهبران خدمتگزار را که برگرفته از نوشته های گرین لیف می باشد، فهرست نموده که عبارتند از:

گوش دادن: رهبران خدمتگزار با گوش سپردن به آنچه که گفته می شود، به خواسته های دیگران پی میبرند.
همدلی: رهبران خدمتگزار می کوشند تا دیگران را درک نموده و با آنان همدل شوند.
التیام بخشی: رهبران خدمتگزار از توانایی بالقوه ای برای التیام بخشیدن به خود و دیگران برخوردارند.
آگاهی: رهبران خدمتگزار افرادی آگاهند و به ویژه از خودآگاهی برخوردارند.
ترغیب: رهبران خدمتگزار در اتخاذ تصمیمات درون سازمانی، بیش از اختیار ناشی از مقام بر ترغیب و تشویق پیروان تاکید دارند.
مفهوم سازی: رهبران خدمتگزار بدنبال پرورش توانایی های خود هستند تا آرزوهای بزرگ را تجسم کنند.
دوراندیشی: رهبران خدمتگزار این توانایی را دارند که پیامد احتمالی موقعیتی را در آینده پیش بینی کنند.
مباشرت: اولین و مهم ترین تعهد رهبران خدمتگزار تحقق نیازهای دیگران است.
تعهد به رشد افراد: رهبران خدمتگزار عیمقا به رشد شخصی، حرفه ای و معنوی کلیه افراد درون سازمان متعهدند .
تشکیل اجتماعات: رهبران خدمتگزار با تشکیل اجتماعات در میان کسانی که در یک سازمان معین کار می کنند در جستجوی دستیابی به شناخت هستند.

منبع: مهسا ویسی، مفهوم سازی رهبری خدمتگزار در سازمان، نشر الکترونیک پارس مدیر

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۱
حسین حیدری تبار(استرون)

تعریف سواد از نظر "یونسکو" و راهکارهای بهبود زندگی

اولین تعریف

توانایی خواندن و نوشتن

اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفا به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردیبا سواد محسوب می شد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.

دومین تعریف

اضافه شدن یاد داشتن رایانه و یک زبان خارجی

در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و یاد داشتن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدین ترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد. قاعدتا طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاهی کشور ما بیسواد محسوب می شوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.

سومین تعریف

اضافه شدن 12 نوع سواد

سازمان ملل در دهه دوم قرن 21، باز هم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلا ماهیت سواد تغییر یافت. مهارت هایی اعلام شد که داشتن این توانایی ها و مهارت ها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا می شود، حدود 5 درصد با سواد است. این مهارت ها عبارت اند از :

1- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان.

2- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی.

3- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روش های پس انداز و توازن دخل و خرج.

4- سواد رسانه ای: این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است.

5- سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته.

6- سواد رایانه ای: دانستن مهارت های راهبری رایانه.

7- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماری ها.

8- سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیت ها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.

9- سواد بوم شناختی: دانستن راه های حفاظت از محیط زیست.

10- سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریه های مختلف و ایجاد استدلال های منطقی بدون تعصب و پیش فرض.

11- سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی.

12- سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.

از آن جا که با سواد بودن به یادگیری این مهارت ها وابسته شد، قاعدتا سیستم آموزشی کشورها هم باید متناسب با این مهارت ها تغییر رویه می داد که متاسفانه فعلا سیستم آموزشی کشور ما، هنوز هیچ تغییری در زمینه آموزش مهارت های فوق نکرده است.

جدید ترین تعریف

علم با عمل معنا می شود

با این حال و به تازگی «یونسکو» یک بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک با سوادی قرار گرفته است یعنی شخصی با سواد تلقی می شود که بتواند با استفاده از خوانده ها و آموخته های خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند. در واقع این تعریف مکمل تعریف قبلی است زیرا صرفا دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. در صورتی که مهارت ها و دانش آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آن گاه می توان گفت این فرد انسانی با سواد است.

چرا سوادمان باعث تغییر در زندگی مان نمی شود؟

جالب است بدانید که یادگیری در متون روان شناسی، به صورت ایجاد تغییر پایدار در رفتار تعریف می شود. پس ایجاد تغییر در رفتار، مهم ترین مولفه با سواد بودن است. اما بسیاری از ما، اطلاعات مورد نیاز را داریم اما تاثیری در زندگی عملی ما ندارند. چرا؟ به طور مثال، چرا بیشتر افراد با علم به این که رانندگی خطرناک می تواند موجب مرگ شود، اما باز هم به قوانین راهنمایی و رانندگی عمل نمی کنند؟ در ادامه نکاتی درباره این تعریف جدید و راه های دست یابی به آن مطرح می شود.

تفاوت دانش با اطلاعات

برای پاسخ به سوال مطرح شده، باید به تفاوت دانش و خرد با اطلاعات و داده اشاره کرد. داده یا دیتا، ورود مطالب به ذهن است. هنگامی که آن ها را طبقه بندی و دسته بندی کنیم، تفسیر کنیم و به آن ها معنا بدهیم، به اطلاعات رسیده ایم. اما دانش زمانی ایجاد می شود که اطلاعات تجزیه و تحلیل شود، با اطلاعات و دانش قبلی ادغام و تبدیل به یک دانش جدید شود. ایجاد ارتباط با دانش قبلی یک بخش حیاتی در فرایند تبدیل اطلاعات به دانش است.

از ترکیب دانش و تجربه، خرد ایجاد می شود. در این صورت است که برخی از افراد در رشته تخصصی خود خردمند محسوب می شوند اما سیستم آموزشی ما، چه مدرسه چه دانشگاه، صرفا بر یادگیری و حفظ داده ها و اطلاعات تاکید دارد. هیچ آموزشی برای تبدیل این اطلاعات به دانش ارائه نمی شود.


برای مثال همه ما درباره قوانین راهنمایی و رانندگی شناخت داریم (به عنوان یک داده وارد مغز ما شده اند، در آزمون آیین نامه استفاده شده، سپس صرفا تبدیل به اطلاعات شده اند و در نتیجه تابلوها و علایم را تشخیص می دهیم). از سوی دیگر، این اطلاعات با هیچ دانش دیگری ادغام نشده است.

مثلا تخطی از این قوانین، با صحنه های دلخراش تصادفاتی که دیده ایم ادغام نشده اند که تبدیل به دانش رانندگی صحیح و ایمن شوند. اطلاعات ریاضی، فیزیک، روان شناسی وغیره وارد ذهن ما شده اند اما تبدیل به دانش نشده اند پس فکر می کنیم که همان دو کتابی که درباره روان شناسی خوانده ایم ما را تبدیل به روان شناس کرده است اما دانش تشخیص مشکلات خود را نداریم. این دانش و خرد، تکرار یک سری مشکلات در زندگی احتمالا به علت رفتار نادرست خود ماست، نه این که تمام انسان هایی که با آن ها برخورد می کنیم انسان های بدی هستند.

راهکارهای بهبود زندگی بر اساس دانسته هایمان

حال به این جا می رسیم که چگونه باید بر اساس دانسته ها تغییر ایجاد کرد؟ اولین قدم برای ایجاد تغییر؛ درک عمیق، تجزیه و تحلیل دانسته هاست چه این اطلاعات ناشی از تجربه باشند یا آموزش رسمی. تجزیه و تحلیل اطلاعات به ما اجازه می دهد که موضوع را از زوایای مختلف مشاهده کنیم. سپس باید نتیجه این فرایند را در بقیه اطلاعات ادغام کرد.

وقتی من آخر ماه از نظر مالی دچار مشکل می شوم، از سوی دیگر می شنوم که مهارتی به نام سواد مالی وجود دارد یا مدیریت مالی، باید در ذهن خود این دو را به هم ربط بدهم و نتیجه بگیرم که احتمالا مشکل من در نبود مدیریت صحیح منابع مالی است. حالا برای یادگیری و ایجاد تغییر در زندگی خود آماده هستم.

در این بین، بسیاری از افراد هیچ گاه خود را مقصر نمی دانند و در هر موضوعی شرایط، اجتماع و دیگران را مسبب شکست ها و مشکلات خود می دانند. این افراد هیچ گاه تغییر را تجربه نخواهند کرد زیرا شرط اول تغییر، قبول نامساعد بودن شرایط فعلی است. هرگاه قبول کردم که در رفتار و سبک زندگی من مشکلی وجود دارد، آن گاه امکان تغییر هست. تا زمانی که خود را مبرا از اشتباه بدانیم، چیزی عوض نخواهد شد. به عبارت دیگر، تغییر، بدون تغییر من معنا ندارد.

از سوی دیگر، افرادی که خود را همه چیزدان می دانند، هم تغییر نخواهند کرد. لازمه تغییر قبول این اصل است که دیگران، حتی کودکان، فقرا، افراد زیر دست وغیره، چیزی برای یاددهی به من دارند. وقتی خود را همه چیزدان بدانیم که البته این ویژگی ناشی از کمبود عزت نفس و عقده حقارت است، هرگز توان تغییر را نیز نخواهیم داشت.

برای تغییر باید قبول کنیم که ما هم مثل هر انسان دیگری کامل نیستیم و نیاز به مشورت و استفاده از تجارب دیگران داریم. یک موضوع دیگر هم بازسنجی عقاید، باورها و اصول خود با شرایط جدید اجتماعی است. هر چند سال یک بار باورهای خود را مورد ارزیابی قرار دهیم. با توجه به تجارب این چند سال اخیر، آیا هنوز این باورها کارآمد هستند یا خیر. در انتها به یاد داشته باشیم که تغییر، بدون تغییر من امکان پذیر نیست. اگر خواستار تغییر موضوعی در کلیت جامعه هستیم، اول از همه آن تغییر را از خود شروع کنیم.

منبع: سایت باشگاه خبرنگاران جوان

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۰
حسین حیدری تبار(استرون)

ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻧﻴﻮﺗﻮﻧﻲ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ کوانتومی

ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻧﻴﻮﺗﻮﻧﻲ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ کوانتومی

ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻧﻴﻮﺗﻮﻧﻲ

مدیریت کوانتومی

ﻓﺮﺽ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻗﻄﻌﻴﺖ ﻭ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﻓﺮﺽ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺍﺳﺎﺳﺎً ﻏﻴﺮﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ

ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭ، ﻳﻚ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ

ﺑﺮ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺳﻠﺴﻠﻪﻣﺮﺍﺗﺐ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺩﺍﺭﺩ .ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻗﻠﻴﺖ ﺣﺎﻛﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﺍﺳﺖ

ﺑﺮ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺳﻠﺴﻠﻪﻣﺮﺍﺗﺐ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺩﺍﺭﺩ .ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻗﻠﻴﺖ ﺣﺎﻛﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﺍﺳﺖ

ﺑﺮ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺒﻲ ﻣﺘﻜﻲ ﺍﺳﺖ .ﻧﻔﻮﺫ ﺗﺎﺑﻊ ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻱ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻭﺳﻴﻊ ، ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺍﻋﻀﺎﻱ سازمان، ﺗﻮﺯﻳﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﺮ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭ، ﺗﺨﺼﺼﻲ ﻛﺮﺩﻥﻭﻇﻴﻔﻪﺍﻱ ﻭ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ

ﺑﺮ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﻓﻨﻮﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﺗﻼﺵ ﻫﻤﻴﺎﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ

ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻨﻔﻌﻠﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ، ﺷﺮﻛﺎﻱ (اﻋﻀﺎﻱ ) ﺧﻼﻕ ﻭ ﻓﻌﺎﻝ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ، ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﻭﺍﻛﻨﺸﻲ ﺩﺍﺭﺩ

ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﻛﻨﺸﻲ (ﺧﻮﺩﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ )ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﻛﺎﺭﺍﻳﻲ ﻭ ﺍﺛﺮﺑﺨﺸﻲ، ﺍﺭﺯﺵ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ

ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻭ ﺭﻓﺎﻩ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ، ﺍﺭﺝ ﮔﺬﺍﺭﺩﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ

ﺑﺮ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ

ﺑﺮ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻲ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ

بر اقدام مجزا ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ

ﺑﺮ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺗﻴﻤﻲ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ

منبع: ﭘﺎﺭﺍﺩﺍﻳﻢ ﻛﻮﺍﻧﺘﻮﻣﻲ ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻓﺮﻳﺒﺮﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺎﺩی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۳۳
حسین حیدری تبار(استرون)

حکومت ولایتی ؛ حکومت وکالتی

با روشن شدن مطالب یاد شده ، اگر سرپرست جامعه ، سمت خود را از مردم دریافت کند تا کارهای آنان را بر اساس مصلحت و رای خودشان انجام دهد ، وکیل آنان خواهد بود و چنین حکومتی ، « حکومت وکالتی » است ؛ ولی اگر حاکم اسلامی ، سمت خود را از خداوند و اولیاء او یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم ( علیهم السلام ) دریافت نموده باشد ، منصوب از سوی آن بزرگان ، و سرپرست و ولی جامعه خواهد بود و چنین حکومتی ، « حکومت ولایتی » است .

در حکومتی که بر اساس ولایت است ، فقیه جامع الشرایط ، نائب امام عصر ( علیه السلام ) و عهده دار همه شؤون اجتماعی آن حضرت می باشد و تا آن زمان که واجد و جامع شرایط لازم رهبری باشد ، دارای ولایت است و هرگاه همه آن شرایط یا یکی از آنها را نداشته باشد ، صلاحیت رهبری ندارد و ولایت او ساقط گشته است و او از سرپرستی امت اسلامی منعزل است و نیازی به عزل ندارد .

اما اگر حاکمی بر اساس وکالت از مردم ، اداره جامعه را در دست گیرد ، وکیل مردم است و همان گونه که مردم وکالت را به او داده اند و او را به این مقام نصب کرده اند ، عزل او از این مقام نیز به دست خود آنان است و چون عزل وکیل ، طبعا جایز است ، مردم می توانند هرگاه که بخواهند ، او را عزل کنند ؛ اگر چه هنوز شرایط لازم را دارا باشد و هیچ تخلفی از او سر نزده باشد . از سوی دیگر ، اختیارات چنین حاکمی ، اولا مربوط به انجام کارهایی است که مردم در جامعه اسلامی اختیار آنها را دارند و در کارهایی که در اختیار مردم نیست و در اختیار امام معصوم است ، حق تصرف و دخالت ندارد(2)و ثانیا در غیر این مورد نیز اختیارات او به اندازه ای است که مردم بپسندند و صلاح بدانند و لذا دایره حکومت و اختیارات او ، از جهتی مقید به زمان است و از جهت دیگر ، محدود به مواردی است که مردم مشخص کنند .

جز نظام جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر ولایت و رهبری الهی است ، همه حکومت های دموکراتیک و شبه دموکراتیک جهان ، حکومتی بر مدار وکالت دارند . در آن جوامع ، به دلیل بدفهمیدن دین خداوند از سویی ، و به دلیل غروری که از پیشرفت های علم تجربی حاصل گشته و علم پرستی و اومانیسم و انسان مداری رواج یافته از سوی دوم ، و نیز شهوت گرایی و لذت طلبی بی حد و حصر آنان از سوی سوم ، اساسا احساس نیازمندی به وحی الهی و هدایت انسان های معصوم منصوب از سوی خداوند وجود ندارد و آنان ، عقل خود را در ساختن جامعه ای مطلوب و رساندن انسان به سعادت نهائی کافی می دانند و به همین دلیل ، قوانین کشور را خود وضع می کنند و هر آنچه اکثر مردم بخواهند ، متن قانون خواهد شد ؛ اگر چه آن قانون ، موافق با وحی الهی نباشد . محور حکومت وکالتی ، همانا حکومت « مردم بر مردم » است ؛ یعنی حکومت آراء جامعه ( نمایندگان جامعه ) بر خود جامعه ؛ و بازگشت چنین حکومتی ، به حکومت « هوا بر هوا » خواهد بود ؛ زیرا هر چه مخالف وحی است ، هوای نفس است و مشمول کریمه « افرایت من اتخذ الهه هواه » (3)می باشد .

این نکته که در گذشته به آن اشاره شد و در فصل پنجم نیز به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت(4)، نباید مورد غفلت قرار گیرد که در حکومت مبتنی بر ولایت فقیه ، همانند حکومت مبتنی بر ولایت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امام معصوم ( علیه السلام ) ، مردم ، ولایت خدا و دین او را می پذیرند نه ولایت شخص دیگر را ؛ و تا زمانی ولایت بالعرض و نیابتی فقیه را اطاعت می کنند ، که در مسیر دستورها و احکام هدایت بخش خداوند و اجرای آنها باشد و هر زمان که چنین نباشد ، نه ولایتی برای آن فقیه خواهد بود و نه ضرورتی در پذیرش آن فقیه بر مردم ؛ و از این جهت ، ولایت فقیه و حکومت دینی ، هیچ منافاتی با آزادی انسان ها ندارد و هیچ گاه سبب تحقیر و به اسارت درآمدن آنان نمی گردد .

2 . برای توضیح بیشتر ، ر ک : ص 172 و 217 .3 . سوره جاثیه ، آیه 23 .4 . ر ک : ص 94 ، 133 ، و 254 .

منبع : کتاب ولایت فقیهُ ولایت فقاهت و عدالت - آیت الله جوادی آملی

https://hawzah.net/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۲
حسین حیدری تبار(استرون)