مدیریت از دیدگاه اسلام
مدیریت در اسلام نکته ای بس ظریف و در عین حال پیچیده است . امری دنیوی و
اخروی است . مسأله ای چند بعدی و حساس است که غفلت از هر کدام از این جنبه
ها اسلامی بودن آن را خدشه دار می سازد . مدیریت در اسلام در وهله اول از
اعتقاد و ایمان سرچشمه می گیرد ، این اعتقاد که جهان هستی بر اساس حکمت و
اندیشة متعالی ذات اقدس خداوندی آفریده شده و غرض از آفرینش انسان معرفت
الله و تعالی انسان است ، نهایتاً مدیریت در اسلام در جهت تعالی انسان گام
بر می دارد .
با
شرحی که گذشت مدیریت در اسلام مبتنی بر رهبری تشکیلات و اداره کردن امور
مختلف بر پایه مبانی فکری و اعتقادی دین مبین اسلام است . در واقع ، هدف
اسلام است ، آنچه که ما بعنوان دورنما نهایتاً می خواهیم به آن برسیم
ارزشهای اسلامی است .
در این شیوه مدیریت ، هدف رسیدن به حق است ؛ رسیدن به معشوق و معبود است ،
و در این راه باید ضوابط و شرایطی رعایت شود و از هر وسیله ای قانونی که
بتواند برای حفظ و پیشرفت کار مؤثر باشد در چهارچوب همان اعتقادات و ارزش
ها و ... که ذکر آن گذشت ، استفاده شود . در مفهوم مدیریت از دید اسلام ،
یکسان بینی ، عدالت ، سعه صدر ، اخلاق نیک ، شجاعت و ... وجود دارد . تبعیض
در این نوع مدیریت مطرود و محکوم است .
مدیریت
در اسلام وسیله ای برای ارضای منافع شخصی و دنیوی نیست ، از این رو کسی که
بر مسند مدیریت نشسته است باید در جهت صحیح از این مهم بهره جوید ، زیرا
این مسند می تواند وسیلة مناسبی باشد برای کسانی که می خواهند نیازهای روحی
و روانی خویش را در جهت معین ارضاء نمایند. اینگونه افراد از این سمت و
منصب برای تاخت و تاز نیات خویش استفاده می کنند .
این
مدیریت ، مدیریت اسلامی نیست ، آنگونه رهبری و هدایتی نیست که هدفش خدمت
باشد ، آن مدیریتی نیست که وسیله ای باشد که مقدمات پیشرفت انسان را فراهم
سازد و وسیله ای برای رشد و تعالی انسانها باشد . این مدیریت صرفاً در جهت
اهداف و امیال شخصی فرد مدیر است ، مدیریتی است که هدایت کنندة آن نفس
است و تهذیب نفس در آن نقشی ندارد . وسیله نیست، هدف است، هدفی که جز تخریب
چیزی از خود بر جا نخواهد گذاشت. از دید اسلام این مدیریت محکوم است و
مورد انتقاد بوده وتحت هیچ شرایطی تجویز نمی شود .
مفهوم
مدیریت در اسلام یک هدف عمده دارد و آن تأمین مصالح ملت و از طرف دیگر
اجرای عدالت و حق است و هیچ قانونگذاری جز ذات باریتعالی نمی تواند تشخیص
دهندة مصالح واقعی انسان باشد و این تنها خداوند حکیم است که خالق انسان
است و هادی او ، هدایت بسوی کمال و سعادت ، هم او می داند که چه راهی او (
انسان ) را بهتر به مقصد اصلی وهدف از خلقت و آفرینش می رساند.
بر
خلاف آنچه در سایر مدیریت ها مطرح است در خصوص هدف از مدیریت و رهبری در
دین مبین اسلام آنچه مد نظر است و دارای اولویت می باشد ، اجرای قوانین در
جامعه می باشد ،که نهایتاً سیر الی الله را محقق سازد و این خود بیانگر
وسیله بودن آن است ، چون خداوند رضایتش در گرو خدمت به خلق و ستاندن حق
مظلوم از ظالم و000 است .
در نهایت در خصوص مقایسه مدیریت اسلامی و سایر مکاتب مدیریت می توانیم تفاوتها را به شکل ذیل مطرح نماییم :
1ـ
هدف : هدف در مدیریت اسلامی عبارتست از رشد انسانها به نحوی که انسانیت
جایگاه ویژه خود را در جان انسانها و اجتماع بیابد و بنا به این فرض تشکل
ها ، تجمع ها ، سیاست و تشکیلات باید به گونه ای باشند که با هدایت مدیریت
های صالح ، انسانها را به رشد برسانند .
2ـ ماهیت : که در واقع امانتی از سوی خداوند و رب العالمین به انسان است نه حق طبیعی فرد یا بر گزیدگان بر مردم .
3ـ نیت : در حکومت اسلامی نیت ، انجام وظیفه و قرب به خداوند است نه بدست آوردن قدرت فردی یا گروهی.
4-
ارزش : در نظام اسلامی مدیریت بر پایه ارزشهای ثابت الهی و غیر مادی بنا
می شود و در مکاتب دیگر بر مبنای ارزشهای مادی ـ قومی و حزبی جمعی قابل
تغییر.
5- وسیله : وسیله در مدیریت اسلامی ، حقوق ، ضوابط و احکام اسلامی است و نه حقوق و ضوابط بشر ساخته و متغیر فردی یا گروهی.